ریشه دار

/riSedAr/

    deep-rooted
    inveterate
    time-honored

فارسی به انگلیسی

ریشه دار ناشی از عادت
habitual

ریشه دار کردن
fringe

مترادف ها

barbate (صفت)
خاردار، ریشه دار، ریش دار

ciliate (صفت)
ریشه دار، مژه دار، مژگان دار

stubby (صفت)
ریشه دار، زبر، پر از کنده درخت، سیخ سیخ

ciliated (صفت)
ریشه دار، مژه دار، مژگان دار

rooty (صفت)
ریشه دار، ریشه ای، شبیه ریشه

filose (صفت)
ریشه دار، نخ نخ

fimbriate (صفت)
ریشه دار، حاشیه دار، شرابه دار

پیشنهاد کاربران

بناور
entrenched
deep - rooted
deep - seated
اساسی
با اصالت - اصیل
مزمن ( دیرپای و دیرینه )

بپرس