مه مرد. [ م ِه ْ م َ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) مرد بزرگ . بزرگمرد. || کدخدا و ریش سفید بازار و محله و اصناف . ( برهان ) . || در بیت زیر گویا مرادف کاروانسالار و بزرگ قافله است : سالار بار مطران مه مرد جاثلیق قسیس باربر نه و ابلیس بدرقه . سوزنی .+ عکس و لینک