ریس، مای مرز
مترادف ها
پیشنهاد کاربران
در زبان پارسی ریس ( Ris ) به معنی میدان مسابقه است، چنان که در شاهنامه هم اپریس به معنی میدان اسب دوانی آمده.
از این واژه باارزش می توان برای دیگر ورزش ها هم بهره برد
از این واژه باارزش می توان برای دیگر ورزش ها هم بهره برد
ریس:نام یکی از شیرینهای سنتی تبریز
سلام ریس یعنی قهر و غضب، خشم
طناب پلاستیکی در زبان ملکی گالی بشکرد
این کلمه عربی است
و ایرانی ان میشود
کردی. . . . سِروک یا پیشور
و ایرانی ان میشود
کردی. . . . سِروک یا پیشور
طناب ، بند در زبان ملکی گالی بشکرد
طناب در زبان ملکی گالی بشکرد
ریس : ( مازندرانی ) برابر Goosebumps انگلیسی
دانه ها و یا برآمدگی های ریز و کوچکی که در پی سرما, ترس , و یا هیجان روی پوست بدن پدیدار میشود. ( این دانه ها همانند دانه های ریز کوچکی است که روی پوست مرغ پدیدار می شود ) .
دانه ها و یا برآمدگی های ریز و کوچکی که در پی سرما, ترس , و یا هیجان روی پوست بدن پدیدار میشود. ( این دانه ها همانند دانه های ریز کوچکی است که روی پوست مرغ پدیدار می شود ) .