chop (فعل)خرد کردن، جدا کردن، بریدن، شکستن، ریز ریز کردن، غذا خوردنcomminute (فعل)خرد کردن، تجزیه کردن، ریز ریز کردن، پودر شدن یا کردن، پودر کردنmince (فعل)خرد کردن، ریز ریز کردن، قیمه کردن، حرف خود را خوردن، تلویحا گفتن
Tear upnibble ریزریز در انگلیسی محاوره استفاده میشود مثال:i just nibble it down the sizeمن انرا با دندان ریز ریز کردمرتم+ عکس و لینک