ریدن


    defecate
    evacuate
    shit
    stool
    [indecent] to shit
    crap
    defecation
    evacuation
    move
    movement

مترادف ها

relieve (فعل)
تخفیف دادن، کمک کردن، داشتن، تسلی دادن، بر کنار کردن، خلاص کردن، تغییر پست دادن، بر جسته ساختن، ریدن

shit (فعل)
ریدن

پیشنهاد کاربران

عجیب نیست! شاید برای شما عجیب باشه ولی ایرانی ها ادبشون رو از تاریخ و فرهنگشون گرفته اند، مثل اونها پرورش پیدا نکردند.
۱ - این ریننده ۲۶۰ کیلومتر میریند: این دونده ۲۶۰ کیلومتر می دود: این ماشین ۲۶۰ کیلومتر می دود.
۲ - این ریننده را ۲۲۰ کیلومتر می ریانم ( رانم ) : این دونده را ۲۲۰ کیلومتر می دوانم: این ماشین را ۲۲۰ کیلو متر می دوانم.
...
[مشاهده متن کامل]

ریننده:دونده: ماشین.
ریاننده: دواننده ی ریننده: دواننده ای ماشین: راننده.

[ ریدن: ریستن ] ( مص ل ) .
[ ریاندن: ریانیدن: ریانستن: ریاستن ] ( مص م، واد ]
ریاندن: ( درست )
راندن: ( نادرست )
ریانیدن: ( درست )
رانیدن : ( نادرست )
بر شِنِسِ ( فهم ) بیشتر سونِ مصدر دفع بازگشتانیده می شوید.
Take a dump
نتیجه ی ۲ ساعت تلاش در دستشویی
Poop
Take a shit
گوه کردن
ریدن : گند زدن
معنی: گند زدن
خارج کردن آشغال ها و فضولاتو توفاله ها از راه مقعد از بدن که معمولا باید بدی داشته باشد سه نوع است = سالم / اسهالی / یبوستی شاید همراه گوز یا چس بیاید
ریدن در کاری یعنی خراب کردن کاری
suck
خراب کردن کاری ( در کاری مثلا کشیدن یک نقاشی )
شاید فارسی تنها زبانیست که واژه ها را زشت و عیب میداند. در خارج استفاده از واژه های برابر زبانشان برای شاشیدن و ریدن بسیار است ولی اینجا نه و زشت است عجیبه واقعن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس