spill
ریخته گر
moulder, founder
ریخته گری
moulding, foundry
ریخته گری تحت فشار
die casting
ریخته گری کردن
cast, found
ریخته و پاشیده
helter-skelter
all over the shop
all over the shop
ریخته و پاشیده کردن
clutter
ریخته واریخته
untidy
فارسی به انگلیسی
ریخته گر
ریخته گری
ریخته گری تحت فشار
ریخته گری کردن
ریخته و پاشیده
ریخته و پاشیده کردن
ریخته واریخته
مترادف ها
پاشیده، ریخته، افشانده
ریخته، ذوب شده، گداخته، اب شده
پیشنهاد کاربران
ریخته از ریشه اریتمک به معنای ذوب کردن می باشد ریخته گری از همین جا گرفته شده. اریخته ادمک یعنی ذوب کردن. ترکی می باشد. معنی اول ذوب کردن هست معنی دوم و ضمنی ریختن چیزی که از ویژگی های شی ذوب شده هست. اریختی یعنی ذوب شد