infusion (اسم)
ریزش، ریختن، خیسانده، القاء، تزریق، دم کردگی
found (فعل)
پایه زدن، ریختن، قالب کردن، ساختن، ساختمان کردن، تشکیل دادن، تاسیس کردن، بر پا کردن، بنیاد نهادن، ذوب کردن، قالب ریزی کردن
lave (فعل)
چکیدن، کشیدن، شستشو کردن، ریختن
besprinkle (فعل)
پاشیدن، ریختن، افشاندن
shed (فعل)
ریختن، افکندن، پوست ریختن، جاری ساختن، خون جاری ساختن، برگ ریزان کردن، انداختن، افشاندن
cast (فعل)
معین کردن، ریختن، پخش کردن، انداختن، در قالب قرار دادن، افکندن، بشکل در اوردن
splash (فعل)
ریختن، ترشح کردن، چلپ چلوپ کردن
bestrew (فعل)
پوشاندن، پاشیدن، ریختن، افشاندن
strew (فعل)
پاشیدن، ریختن، پخش کردن
decant (فعل)
ریختن، سرازیر کردن، اهسته خالی کردن، ظرف بظرف کردن
dust (فعل)
پاشیدن، ریختن، گردگیری کردن، گرد گرفتن از
melt (فعل)
ریختن، اب شدن، گداختن، ذوب کردن
disembogue (فعل)
ریختن، خالی شدن، جاری شدن
disgorge (فعل)
خالی کردن، ریختن، استفراغ کردن
infuse (فعل)
برانگیختن، پاشیدن، ریختن، دم کردن، القاء کردن
pour (فعل)
پاشیدن، ریختن، افشاندن، جاری شدن، روان ساختن، باریدن