ریخت و پاش

/rixtopAS/

    spillage
    waste
    profuseness
    affluence
    extravagance
    messiness
spillage

    waste
    extravagance
    profuseness

مترادف ها

splurge (اسم)
خود ستایی، خود فروشی، شادمانی، ریخت و پاش

پیشنهاد کاربران

ریخت و پاش به معنی اسباب و اثاث خونه یا جایی را درهم و برهم زدن، بدون حساب و کتاب خرج کردن، شلختگی، بی نظمی.
ریخت و پاش کردن: اسباب و اثاثیه را برهم زدن و ریختن، شلختگی کردن، چیزی را پخش و پلا کردن
اسران
ولخرجی . . شلختگی . .
We've just splurged on new kitchen appliances
همین چند روزه کلی پول خرج کردیم واسه لوازم آشپزخونه