lap
روی هم افتادن
overlap
روی هم افتادن دو خط
cross talk
روی هم افتادن صداها
interfere
interference
interference
روی هم افتاده
lap
روی هم تا شدن
lap
روی هم تا کردن
lap
روی هم چسباندن چندین لایه از چیزی
laminate
روی هم چیدن
stack
روی هم رفته
on the average, on the whole, in toto, overall, totally, altogether
روی هم قرار گرفتن لبه دو چیز
overlap
روی هم قرارگیری از یک طرف
abutment
روی هم گذاشتن سرمایه
pool
روی هم گذاشتن کوشش
pool