روی

/raviyy/

    atop
    epi-
    faced _
    upon
    ob-
    over
    super-
    last letter of a riming word which remains the same throughout a poem
    zinc
    [last letter of riming word which remains unchanged throughout apoem]

فارسی به انگلیسی

روی اب اسکی کردن
water-ski

روی اب ماندن
swim

روی اصول تکیه کردن
essentialize

روی اندود
coated with zinc

روی اندود کردن با جریان برق
galvanize

روی اوردن
come

روی پر قو خواباندن
coddle

روی پرده انداختن با پروژکتور
project

روی تابی
ostracism, coventry

روی تابی کردن
ostracize

روی تاقچه گذاشتن
shelve

روی تخم خوابیدن و جوجه اوردن
hatch

روی تخم نشینی
incubation

روی چیزی حساب کردن
reckon, count, assure

روی چیزی حک کردن
inscribe

روی چیزی قرار دادن
superimpose, superpose

روی چیزی قرار گرفتن
abut, overlay, overlie

روی خود را گرفتن
veil

روی خوش
beauty

روی خوش نشان ندادن
disoblige

مترادف ها

tin (اسم)
روی، حلب، قوطی، حلبی، قلع

zinc (اسم)
روی، فلز روی

aboard (حرف اضافه)
روی، از روی، توی

on (حرف اضافه)
روی، درباره، راجع به، بالای، سر، بر، به، بطرف، بنا بر، در روی، بعلت، برای، بر روی، در بر، بخرج، وصل

over (حرف اضافه)
روی، مافوق، بالای، بالای سر، بر فراز، ان طرف، در سرتاسر، بسوی دیگر، متجاوز از

in (حرف اضافه)
از، روی، توی، با، نزدیک، بالای، بر حسب، به، بطرف، در توی، هنگام، در ظرف، اندر، نزدیک ساحل

upon (حرف اضافه)
روی، بر، بر روی، بر فراز، بمحض، بمجرد

up (حرف اضافه)
روی، بالای، بر فراز، در بلندی

toward (حرف اضافه)
روی، درباره، بسوی، بطرف، برای، نسبت به، در راه، نزدیک به

o'er (حرف اضافه)
روی، بالای، بالای سر، بر فراز، ان طرف، در سرتاسر، بسوی دیگر، متجاوز از

hyper- (پیشوند)
روی، مافوق، بالای، اضافه، بیش از حد، فوق العاده، برفراز، بحد افراط، خارج از حد عادی، ماوراء

supra- (پیشوند)
روی، مافوق، بالا

پیشنهاد کاربران

زینک
واژه روی از پارسی میانه ، 𐫡𐫇𐫏* ( lwd ) ، ، از پروتوایرانی *Hraud - ( "بزرگ شدن ( بزرگتر شدن ) " ) ، از پروتو - هندواروپایی *h1lewdʰ - ( "رشد" ) است.
منابع ها . فرهنگ واژه های اوستا
ریشه شناسی واژگان شیرین ایرانی
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگ فارسی به پهلوی
فرهنگنامه کوچک پهلوی
فرهنگ زبان ایرانی باستان
فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی

ZINK
ماده معدنی
روی: ( در زبان عربی ) ابر بزرگ قطره . ( لغتنامه دهخدا )
واژه روی
معادل ابجد 216
تعداد حروف 3
تلفظ ruy
ترکیب ( بن مضارعِ روییدن و رُستن ) [[پهلوی]]
مختصات ( رَ وِ یّ ) [ ع . ] ( اِ. )
منبع فرهنگ فارسی معین
فرهنگ بزرگ سخن
چهره - چاره - دلیل - فلز روی - بالا - آبرو
دیدار
چهره. چهر. روی و چهره. ( غیاث ) . رخ و چهره. ( برهان ) . روی. ( آنندراج ) . مرآی. منظره. ( تفلیسی ) . صورت. طلعت. مشهد. جمال. مقابل مخبر. ( یادداشت مؤلف ) : ما له رواءو لاشاهد؛ او را نه دیدار است و نه گفتار. ( مهذب الاسماء ) . بخ ؛ چیزی بود که ترس کودکان را بسازند بدیدار زشت. ( فرهنگ اسدی ) : غدنگ ؛ بی اندام. ابله دیدار. ( فرهنگ اسدی ) :
...
[مشاهده متن کامل]

از دور بدیدار تو اندر نگرستم
مجروح شد آن چهره پر حسن و ملاحت.
ابوشکور.
دانش او نه خوب و چهرش خوب
زشت کردار و خوب دیدار است.
رودکی.
نبید روشن و دیدار خوب و روی لطیف
کجا گران بد، زی من همیشه ارزان بود.
رودکی.
پدر گفت با دختر ای آرزوی
پسندی تو او را بدیدار و خوی.
فردوسی.
بدیدار هر سه چو تابنده ماه
نشایست کردن بدیشان نگاه.
فردوسی.
بیائید هر بامداد انجمن
زمانی ببینید دیدار من.
فردوسی.
شه از نو بیاراست دیدار خویش
ز خورشید بفزود رخسار خویش.
فردوسی.
چنان نمود بما دوش ماه نودیدار
چو یار من که کند گاه خواب خوش آسا.
بهرامی.
در دست هنر داری در خلقت فر داری
دیدار علی داری کردار عمر داری.
فرخی.
شرف و قیمت و قدر تو بفضل و هنر است
نه بدیدار و بدینار و بسود و بزیان.
فرخی.
دیدار نکودار و کردار ستوده
خوی خوش و رسم نکو، اندر خور دیدار.
فرخی.
هم نیکودیداری و هم نیکوعشرت
هم نیکوگفتاری و هم نیکوکردار.
فرخی.
ای سیاوخش به دیدار، به روز از پی فال
صورت روی تو بافند همی بر دیباه.
فرخی.
گویی که همه جوی گلابست و رحیقست
جویست به دیدار و خلیجست به کردار.
منوچهری.
ز دیدار تو شرم دارم همی
بدین کرده ها پوزش آرم همی.
اسدی.
گر از پیش دانستمی کارتو
همین فر و خوبی و دیدار تو.
اسدی.
از آواز خوش رامش انگیزتر
ز دیدار خوبان دلاویزتر.
اسدی.
گر از ابر دیدار گیتی فروز
بپوشد نماند نهان نور روز.
اسدی.
جم از پیش دانسته بدکار اوی
خوش آمدش دیدار و گفتار اوی.
اسدی.
اگراو همچو ما از گل سرشته ست
بدیدار و بمنظر چون فرشته ست.
( ویس و رامین ) .
بدین هر سه فریبد مرد هشیار
بگفتار و بکردار و بدیدار.
( ویس و رامین ) .
مرا در دیده دیدارتو مانده ست
مرا در گوش گفتار تو مانده ست.
( ویس و رامین ) .
چه باشد گر خورم صد سال تیمار
چو بینم دوست را یکروز دیدار.
( ویس و رامین ) .
بدین گوشی که آوازت شنیدم
بدین چشمی که دیدارت بدیدم.
( ویس و رامین ) .
چنان کز آینه پیدا بود ترا دیدار.
ابوحنیفه اسکافی.
این طغرل غلامی بود که از میان دو هزار غلام چنو بیرون نیاید بدیدار و قد. ( تاریخ بیهقی ص 253 ) .
اگر دیدارش خوب بود باید که کردارش چون دیدارش. ( منتخب قابوسنامه ص 40 ) .
مردمان ای برادر از عامه
نه بفعلند بل بدیدارند.
ناصرخسرو.
سیرت خوب طلب باید کردن از مرد
گرچه خوبست مشو غره بدیدارش.
ناصرخسرو.
به است قامت و دیدار آن بت کشمیر
یکی ز سرو بلند و یکی ز بدر منیر.
مسعودسعد.
شبی گذشت مرا دوش دور از آن دلبر
سیاه و تیره چودیدار و فکرت شیطان.
مسعودسعد.
و سجده و زاری کردند و از وی دیدار خواستند هیچ جواب نیافتند الحاح کردند و گفتند باز نگردیم تا دیدار خدواند خویش را نبینیم. ( تاریخ بخارا نرشخی ص 85 ) . و این شاه یمن را دختری بود سهیل نام و در همه عرب به دیدار و بالای او زنی دیگر نبود. ( اسکندرنامه نسخه سعید نفیسی ) . چشم و دل شاه در دیدار آن زن [ ملکه پریان ] مانده بود چنانکه پادشاهی و لشکر بر چشم او خوار شد. ( اسکندرنامه نسخه سعید نفیسی ) . ایشان [ پریان ] چون ماه و آفتاب باشند و بدیدار نیکو. ( اسکندرنامه نسخه نفیسی ) . و در دیدار نیکو سخنها بسیار گفته اند. ( نوروزنامه ) . و مر دیدار نیکو را چهار خاصیت است یکی آنکه روز خجسته کند بر بیننده. ( نوروزنامه ) . و از مبارکی دیدار او سلطان را بسیار کارها و فتحهای بزرگ دست داد. ( نوروزنامه ) .
از کف ترکی دلارامی که از دیدار اوست
حسرت صورتگران چین و نقاشان گنگ.
معزی.
ماهی تو بدیدار و منم در غم تو زار
چون ماهی در خشک و چو در ماهی ذوالنون.
معزی.
ای بدیدار فتنه چون طاووس
وی بگفتار غره چون کفتار.
سنایی.
مشتری دیدار صدری ناصرالدین زان قبل
تا برویت فال گیرد شد بجانت مشتری.
سوزنی.
ای که اوصاف پری دانی جمال او ببین
کی بود ماننده دیدار آن جانان پری.
سوزنی.
او رومی و با هندوچون کرد زناشویی
رومی سزد از هندو دیدار همی پوشد.
خاقانی.
گفت من طاعت آن کس نکنم
که نبینم پس از آن دیدارش.
خاقانی.
دوش دیدار منوچهر ملک
زنده در خواب آشکارا دیده ام.
خاقانی.
زهی چشمم بدیدار تو روشن
سر کویت مرا خوشتر ز گلشن.
نظامی.
سیاهک بود زنگی خود بدیدار
بسرخی میزند چون گشت بیمار.
نظامی.
دل من هست ازین بازار بیزار
قسم خواهی بدادار و بدیدار.
نظامی.
المنة که نمردیم و بدیدیم
دیدار عزیزان و بخدمت برسیدیم.
سعدی.
دیدار مینمائی و پرهیز میکنی
بازار خویش و آتش ما تیز میکنی.
سعدی.
به دیدار و گفتار جان پرورش
سراپای من دیده و گوش بود.
سعدی.
یا چو دیدارم ربودی دل نبایستی ربود
یا نبایستی نمود اول مرا دیدار خویش.
سعدی.
جان بدیدار تو یکروز فدا خواهم کرد
تا دگر بر نکنم دیده به هر دیداری.
سعدی.
دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن
در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن.
حافظ.
کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز
باشد که باز بینیم دیدار آشنا را.
حافظ.
- خوب دیدار ؛ نیک منظر. زیباچهره. خوبرو :
دانش او نه خوب و چهرش خوب
زشت کردار و خوب دیدار است.
فرخی.
- طفل دیدار ؛ به چهره چون کودکان. طفل چهره :
این عالم پیر طفل دیدار
چون پیرزنی تو را پرستار.
خاقانی.
- ماه دیدار ؛ زیبا. خوش سیما. ماه منظر. ماهرو. ماه چهره :
نگه کن که آن ماه دیدار کیست
سیاوش مگر زنده شد یا پریست.
فردوسی.
از آن ماه دیدار جنگی سوار
وز آن سروبن بر لب جویبار.
فردوسی.
- نغزدیدار ؛ لطیف روی. ظریف چهره :
به رای از خرد نغزدیدارتر
به پای از کمان تیزرفتارتر.
اسدی.

zink
حالت ، گونه
۱. نوعی فلز ۲. سطح
روی ار روئیت است مثل یار که از ایار عربی هست
و مثل زیبا که از زیب عربیست
در لری بختیاری
روی ( بر ) : گَلْ، ری، رُ
بِنِس گَلِ دار: بزارش روی دیوار
روی ( چهره ) : ری، چِهْر
معنی روی مجازا امکان، چاره
روی به راه آوردن: حرکت کردن.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۸۵ ) .
طلعت
رَوی = فراتر
چاره، علاج، راه حل، مجازاً امکان

چاره، امکان، راه
روایت شده
روی عنصری است شیمیایی با علامت اختصاری Zn و عدد اتمی ۳۰ . روی فلزی است به رنگ سفید متمایل به آبی که بر اثر رطوبت هوا تیره رنگ می شود و در حین احتراق رنگ سبز براقی تولید می کند. روی بعد از آهن، آلومینیوم و مس چهارمین فلز مورد استفاده در دنیا می باشد. از موارد استفاده روی می توان آلیاژهای مختلف و فولاد گالوانیزه را نام برد. روی یکی از عناصر شیمیایی جدول تناوبی است که نماد آن Zn و عدد اتمی آن ۳۰ می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

تاریخچه
آلیاژهای روی از قرنها پیش استفاده می شده است. کالاهای برنجی که به ۱۰۰۰ - ۱۴۰۰ سال پیش باز می گردند در فلسطین پیدا شده اند و اشیاء رویی با ۸۷٪ روی در ترانسیلوانیا ما قبل تاریخ یافت شده اند. به خاطر نقطه جوش پایین و واکنش شیمیایی این فلز ( روی جدا شده دود شده و قابل دست یابی نبود ) خصوصیات واقعی این فلز در زمان باستان مشخص نشده بود. ساخت برنج به رومی ها نسبت داده شده و مربوط به ۳۰ سال پیش از میلاد می باشد. آنها کالامین و مس را با یکدیگر در بوته آهنگری حرارت می دادند که در این عمل اکسید روی در کالامین کاهش میافت و فلز روی آزاد توسط مس به دام انداخته می شد و به شکل آلیاژ در می آمد. برنج بدست آمده یا در قالب ریخته می شد یا با چکش به شکلهای مختلف در می آمد.
روی
استخراج و تصفیه روی نا خالص در ۱۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح در هند و چین صورت می گرفته است. در غرب نیز کشف فلز روی به Andreas Marggraf آلمانی در سال ۱۷۴۶ بر می گردد.
شرح تولید برنج در اروپای غربی در کتابهای آلبرتوس مگنوس در سال ۱۲۸۴ به چشم می خورد. این فلز در قرن ۱۶ به میزان قابل توجه شناخته شد. Agricola در سال ۱۵۴۶ اعلام کرد که وقتی که سنگ معدن روی گداخته می شود فلز سفید می تواند منقبض شود و دیواره کوره را بتراشد. او در نوشته های خود به این مسئله نیز اشاره کرد که فلزی شبیه آن به نام Zincum در Silesia تولید می شده است. پاراسلیوس ( متوفی به سال ۱۵۴۱ ) اولین کسی در غرب بود که گفت Zircum فلزی جدید است که در مقایسه با فلزات دیگر خواص شیمیایی جداگانه ای دارد. نتیجه آن است که فلز روی زمانی شناخته شده که Margaraf کشفیاتش را شروع کرد و در حقیقت فلز روی دو سال زودتر توسط شیمیدان دیگری به نام Anton Von Swab تجزیه شده و بدست آمده بود. اما تحقیقات Margraaf جامع تر بود و بخاطر تحقیقات این دو شخص آنها به عنوان کاشفین روی شناخته میشوند. قبل از کشف تکنیک غوطه وری سولفید روی Calamine تنها منبع معدنی فلز روی بوده است.
خصوصیات قابل توجه
لایه های الکترونی روی
وزن اتمی65. 38 چگالی 7. 133 نقطه ذوب419. 83 درجه سانتیگراددرجه سختی بر حسب واحد موهس ۵/۲ دارای ظرفیت۲ درگروهIIB جدول تناوب دارای ایزوتوپهای طبیعی۷۰ - ۶۸ - ۶۶ - ۶۴ وایزوتوپهای رادیواکتیو۷۲ - ۷۱ - ۶۹ - ۶۵ - ۶۳ - ۶۰ روی فلز نرم و سفیدباقابلیت چکش خواری باجلای خاکستری متمایل به آبی قابل حل دراسیدهاوبازهاوغیرقابل حل درآب می باشد. [۱]
روی فلزی است که در Vielle Montagne و Zinkgruvan استخراج می شود و برای آبکاری فولاد مورد استفاده قرار می گیرد. مانند فلزات دیگر به آرامی واکنش نشان می دهد. با اکسیژن و دیگر غیر فلزات ترکیب شده و با اسید رقیق واکنش نشان داده و گاز هیدروژن آزاد می کند. چهارمین فلز متداول و مورد استفاده بوده و بعد از آهن آلومینیوم و مس بیشترین فلزی تولیدی می باشد. حالت اکسیداسیون متداول این عنصر +۲ می باشد.
کاربردها
یک تاس زینتی ساخته شده از مس و روی
روی برای آبکاری فلزها استفاده می شود تا از زنگ زدگی آنها جلوگیری کند. روی در آلیاژهایی نظیر برنج Nickel Silver فلز ماشین تحریر فرمولهای مختلف لحیم نقره آلمانی و. . . . بکار می رود.
برنج بخاطر استقامت و مقاومت در برابر زنگ زدگی و خوردگی کاربردهای وسیعی دارد. روی به طور گسترده در صنعت خودرو سازی در Die Castingها استفاده می شود. روی لوله ای به عنوان قسمتی از محتوی باطری ها مورد استفاده قرار می گیرد.
اکسید روی به عنوان رنگ دانه های سفید در رنگهای آبی و همچنین به عنوان فعال کننده در صنعت Rubber استفاده می شود. به عنوان Over the counter ointment به صورت لایه نازکی بر روی پوست بی حفاظ صورت و بینی استفاده می شود تا از کم شدن آب پوست جلو گیری کرده و در برابر آفتاب سوختگی در تابستان و باد زدگی در زمستان از پوست محافظت کند. استفاده از آن برای کودکان در هر مرحله از عوض کردن کهنه کودک توصیه شده زیرا از تحریکات پوستی جلوگیری می کند. کلرید روی به عنوان بوگیر و همچنین محافظ چوب نیز مورد استفاده قرار می گیرد. سولفید روی در رنگدانه های درخشان، برای تولید عقربه های ساعت و موارد دیگری که در تاریکی میدرخشد استفاده می شود.
اکسید روی
محلول های ضد عفونی کننده ای که از Calamine ساخته شده و ترکیبی از Zn - Hydroxy - Carbonate و سیلیکات است برای درمان جوش های پوستی استفاده می شود. فلز روی شامل ویتامینهای مورد مصرف روزانه و مواد معدنی نیز می باشد و با توجه به فلزات دیگر این فلز دارای خاصیت ضد اکسیداسیون است که از پیری زود رس پوست و مفصل های بدن محافظت می کند. با بررسی خواص روی به این نتیجه رسیده اند که این عنصر می تواند به بهبودی بعد از عمل جراحی سرعت بخشد. Zinc Gluconate Glycine از قرص های مکیدنی برای درمان سرما خوردگی و التهاب دهان و لوزه ها می باشد.
نقش زیست شناختی
روی از عناصر ضروری زندگی انسان است که برای بقاء و زندگی وی لازم است. کمبود روی در حیوانات موجب افزایش وزن می شود. روی در انسولین Zinc Finger Proteins و آنزیم هایی مانند Super Oxide Dismutase وجود دارد. بر اساس بسیاری از منابع مصرف قرصهای حاوی روی می تواند در برابر سرما خوردگی و آنفولانزا ایمنی ایجاد کند. با این حال هنوز بر سر این مساله اختلاف نظر وجود دارد.
در واقع روی یک ماده معدنی اصلی کمیاب است که بعد از آهن، بیشترین میزان را در بدن داراست. روی به طور عمده در ماهیچ . . .

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس