رونق یافتن


    boom
    gain
    to brisk up
    to flourish

مترادف ها

prosper (فعل)
پیشرفت کردن، موفق شدن، رونق یافتن، کامکار شدن، کامیاب شدن

thrive (فعل)
پیشرفت کردن، موفق شدن، رونق یافتن، کامیاب شدن

پیشنهاد کاربران

پا گرفتن. [ گ ِ رِ ت َ] ( مص مرکب ) مستقر شدن. دوام کردن. ثبات یافتن. استوار شدن. - پا گرفتن کاری و امری ؛ رونق و ثبات آن.
- پا گرفتن قبری را ؛ سطح آنرا از زمین برآوردن. تسنیم.
- پا گرفتن برف ؛ نشستن آن بر زمین چندانکه بزودی ذوب نشود.
- پا گرفتن طفل ؛ براه افتادن وی.
درگرفتن کار ؛ رونق و جلوه پیدا کردن :
ساقی بیا که یار ز رخ پرده برگرفت
کار چراغ خلوتیان باز درگرفت.
حافظ.
گرم افتادن یا گرم اوفتادن ؛ رایج شدن. رونق یافتن. ( یادداشت بخط مؤلف ) .
به رونق افتادن ؛ رونق یافتن. بارونق شدن.

بپرس