روشنگر

/rowSangar/

    illustrative
    illustrator
    oracular
    revelatory

مترادف ها

illustrative (صفت)
گویا، روشنگر، توضیح دهنده

explanatory (صفت)
توضیحی، روشنگر، بیانگر، شرحی

پیشنهاد کاربران

ضیاگستر. [ گ ُ ت َ ] ( نف مرکب ) ضیاپاش . روشنائی بخش . ( آنندراج ) :
گاه چون اشکال اقلیدس سر اندر سر شود
گاه چون خورشید رخشنده ضیاگستر شود.
فرخی .
ظل ّ طوبی است بر آنکس که ضیاگستر شد
آفتاب ِ شرف و حشمت و سلطان شرف .
سوزنی .
سایه شکن. [ ی َ / ی ِ ش ِ ک َ ] ( نف مرکب ) شکننده مذهب ظلمت یعنی کفر و زندقه. ( برهان ) ( آنندراج ) ( شرفنامه ) . || روشن کننده. ( برهان ) ( آنندراج ) ( شرفنامه ) :
سایه پرستی چو کنی همچو باغ
سایه شکن باش چو نور چراغ.
نظامی.
سقال
illuminating

بپرس