روشن شدن

/rowSanSodan/

    clear
    kindle
    light
    to light up
    to clear up
    to be kindled
    to be made clear
    to beenlightened

فارسی به انگلیسی

روشن شدن ابهام داستان
denouement

روشن شدن اتش
inflame

مترادف ها

open (فعل)
گشودن، روشن شدن، شکفتن، باز کردن، گشادن، افتتاح کردن، اشکار ساختن، باز شدن، اشکار کردن، بسط دادن

become clear (فعل)
ظاهر شدن، روشن شدن

shine (فعل)
روشن شدن، براق کردن، تابیدن، درخشیدن، منور کردن، نورافشاندن

kindle (فعل)
گرفتن، روشن شدن، بر افروختن

پیشنهاد کاربران

گل در چراغ افتادن . [ گ ُ دَ چ ِ اُ دَ ] ( مص مرکب ) کنایه از روشن شدن چراغ . ( آنندراج ) . گرفتن چراغ . ( مجموعه ٔ مترادفات ص 296 ) : حسن بی عاشق نمی ماند به هر صورت که هست در چراغ افتد چو گل ، پروانه بلبل میشود. محسن تأثیر ( از آنندراج ) .
روشن شدن: [عامیانه، اصطلاح] نشئه شدن، مست شدن، سرحال آمدن.
روشن شدن ( در مستی ) = دست بردن به شراب/عرق/آبجو و . . . . . . برای شروع و سرگرمی
Clear
روشن شدن

بپرس