روشن بینی

/rowSanbini/

    acuity
    lucidity
    clear-sightedness
    clairvoyance

فارسی به انگلیسی

روشن بینی روحی
satori

مترادف ها

perspective (اسم)
بینایی، منظر، روشن بینی، دید، مال اندیشی، چشم انداز، منظره، لحاظ، جنبه فکری، سعه نظر، مناظر و مرایا، تجسم شی، خطور فکر

clairvoyance (اسم)
روشن بینی، بصیرت

lucidity (اسم)
روشن بینی، وضوح، روشنی، اشکاری، دوره سلامتی و هوشیاری، شفاف بودن

perspicuity (اسم)
زیرکی، روشن بینی، وضوح، روشنی، صراحت، تیز بینی، شفافی، روش فکری

پیشنهاد کاربران

بدون حاله دیدن . تمیز دیدن. واقعیت را دیدن. بدون انکار و بهانه
بصیرت

بپرس