روزی

/ruzi/

    bread
    diet
    dietary
    fare
    portion
    someday
    one day
    sometime
    daily bread
    sustenance
    mans daily portion fixed by providence

فارسی به انگلیسی

روزی خوار
receiving daily food from providence

روزی خور
receiving daily food from providence

روزی در اینده
someday

روزی ده
provider of daily food

روزی دو قاشق سوپ خوری
two table-spoonfuls a day

روزی رسان
provider

روزی سه قاشق
three spoonfuls a day

روزی یک فنجان
one cupful a day

مترادف ها

someday (قید)
روزی، یک روز

پیشنهاد کاربران

سلام ، عرفاً ثروت و درآمد را گویند و احتمالاً بعد غیر مالی هم دارد که به ازدواج و فرزند آوری و مسافرت به خارج از کشور و غیره اطلاق میشود ، خداحافظ .
sustenance, aliment
provision
روزی نامقدر: رزق مقدر نشده.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۸۴ ) .
نوا
Daily food
توشه، رزق، روزینه، قسمت، معیشت، نصیب
روزی : در پهلوی روچیک ročik ریختی پساوندی است از روز roč . ریختی دیگر از آن رُوش است که در روشن و روشنایی هنوز مانده است .
خداوند نام و خداوند جای
خداوند روزی ده رهنمای
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 170 )
One day
قوت، قوت لایموت

بپرس