روز

/ruz/

    day
    time
    period
    daily
    daytime
    du jour

فارسی به انگلیسی

روز ازادی امریکا
fourth of july

روز استقلال
independence day

روز اول سال
new years (d

روز اول فصل
quarter day

روز بارانی
rainy day

روز بازخواست
day of judgement

روز بد
adversity

روز بز کشی
field day

روز بزرگداشت سربازان پیشین
veterans day

روز بزرگداشت کشته شدگان جنگ
remembrance day

روز بعد
morrow

روز به خیر
bonjour, good day

روز به روز
daily, day-to-day

روز پدر
father's day, fathers day

روز پرچم
flag day

روز پرداخت حقوق
payday

روز تمرین ها و نمایشات نظامی
field day

روز تنگدستی
rainy day

روز تولد
birthday

روز جزا
day of judgement

مترادف ها

day (اسم)
روز، روز روشن، یوم، روشنی روز، خادم روم

daytime (اسم)
روز، هنگام روز، مدت روز

پیشنهاد کاربران

واژه {روز} بُنِ کنونیِ {روختَن} است که {روختَن} به چَمِ {روشن شدن} است.
ما این کارواژه یِ {روختَن} را در {افروختَن} به همراهِ پیشوندِ {اف:به بالا} می بینیم.
ریختِ کُهَن ترِ واژه یِ {روز}، واژه یِ {روچ} بوده است که کارواژه یِ آن به ریختِ {روچتَن} و {افروختَن} به ریختِ {افروچتَن} بوده است.
...
[مشاهده متن کامل]

آشکار است که {روز} نِشان دهنده یِ {روشنایی} است که به همین شَوَند ( =دلیل ) ، از آن بهره می بریم.
بِدرود!

کردی کرمانجی
روژ. روز
شنیده ام که برخی از روو لری استفاده میکنند لرها به روز روو میگویند
روز اول به سنگسری ورمز میباشد که اشتباه مرکز امده
به زبان سنگسری
روژ roj
روزها در تقویم سنگسری به نام های مختلف است هر روز یک نام
نام روزها در گردش ماه های تقویم سنگسری شامل
۱ - مرکز روز دختر ورمز
۲ - بهمن روز اندیشه پاک
۳ - اردیبهشت روز بهترین راستی
...
[مشاهده متن کامل]

۴ - شهریور شهریار نیرومند
۵ - اسفندارمز روز تندرستی
۶ - خرداد روز تندرستی
۷ - مرداد روز جاودانگی
۸ - دیِ باذر روز آفریدگار
۹ - آذر آتش افروغ
۱۰ - ایون هنگامه آب
۱۱، - خور روز آفتاب
۱۲ - مه . ماه آسمان
۱۳ - تیر ستاره باران
۱۴ - گوش زندگی با هستی
۱۵ - دیِ به مهر . . روز آفریدگار
۱۶ - مهر روز دوستی
۱۷ - سروش روزفرمانبرداری
۱۸ - رشن روز دادگر
۱۹ - فروردین نیروی پیشرفت
۲۰ - بهرام روز پیروزی
۲۱ - رام شادمانی
۲۲ باز باد
۲۳ - دیِ بدین روز آفریدگار
۲۴ - دین روز وجدان
۲۵ - آراد دارایی یا سرمایه
۲۶ - اشتاد روز راستی
۲۷ - آسمون روز آسمان
۲۸ - زامیاد روز زمین
۲۹ - مارسفند روز گفتار نیک
۳۰ - آنبران روز روشنائی بی پایان
سال ۳۴۲۳ در تقدیم سنگسری

پادواژه راز به چم پوشیده و نهان، روز به چم روشن و آشکار باید باشد
معنی کامل حکایت بوزنگان را بفرستید
معنی حکایت بوزنگان را کامل بفرستید
سپاه روم ؛ کنایه از روز است :
چو شاهنشاه صبح آمد بر اورنگ
سپاه روم زد بر لشکر زنگ.
نظامی.
لشکر روم
شاه سیارگان به افق مغربی خرامید و جمال جهان آرای را به نقاب ظلام بپوشانید، سپاه زنگ به غیبت او بر لشکر روم چیره گشت …………
واژه روز
معادل ابجد 213
تعداد حروف 3
تلفظ ruz
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم، قید ) [پهلوی: roč] ‹روج›
مختصات ( اِ. ق . )
آواشناسی ruz
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع واژگان مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی معین
( روز، روشن، رخشان، روزنه یا جائیکه از ان بداخل نور میتابد )
واژه روز از ریشه هندواروپائی لوک - leuk که معنی روز و روشنائی میباشد. در فارسی باستان و اوستا روخشن raokhshna یا روشنی و درخشیدن ودر سانسکریت روکاتی rocate یا درخشیدن، چنانچه در لاتین لو مینو lumino یا روشن کردن ودر یونانی لوخنس lukhnos معنی چراغ ودر انگلیسی لایت light، ایلومینیت , illuminate ، لوسنت lucent و لونار lunar یا ماه میباشد.
...
[مشاهده متن کامل]

رخشنده شبی چو روز روشن. رو تازه فلک چو سبز گلشن - نظامی گنجوی
بخشی برگرفته از
فرهنگ ریشه های هندواروپائی زبان فارسی
کردآ ورنده دکتر منوچهر آریاتپور

روز عشق
روز
روز یک واژه پاک و سره پارسی است وز هر دو سو خوانده میشود و معنی خود را میدهد.
روز 🔄 زور
یعنی روز هنگام کار و پیکار و کوشش و تلاش است.
نماز صبح از برای همین ساخته شده تا مردم روز خود را به دست گیرند و کار کنند تا زندگی خوب داشته باشند.
...
[مشاهده متن کامل]

روز خرچ کردن نیرو و پس انداز دستآورد گاه/ وقت.

سلام وشب وروزتان بخیر وشادی روز یعنی وقت تلاش و کوشش و زمانی که هوا روشن است
روز ، روس، روسا، روجا، روان و راسان
همگی قید زمان و حالت است و روان همان رفتن و حرکت کردن است و راسان به معنی بلند شدن و بیدار شدن است.
واژه ی " روز " فارسی پس از سیر در زبان های غیر ایرانی با تغییر لهجه و معنی به شکل " رزق " در آمده و دوباره به زبان فارسی بازگشته است و امروزه با همان شکل تغییر یافته در زبان فارسی کاربرد دارد .
روز کسی به شب کشیدن: تمام شدن آن.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۱۳ ) .
در پهلوی ( فارسی میانه ) روچ
مهران دست از جعل و تحریف بردار و اگرنه کار بسیار زشت و شرم آوریه
هیچ شباهتی بین این دو نیست
نهار، یوم، دوره، زمان، گاه، وقت
روز : day : ساعت ۶ روز : am 6
بامدادان : dawn
سپیده دم، پگاه، خورخیز، برآمد : sunrise
پیشین : morning
نیم روز : midday, noon : ساعت ۱۲ روز : pm 12
شب : night : ساعت ۶ شب : pm 6
پسین : evening, afternoon
...
[مشاهده متن کامل]

گرگ میش : dusk
هوراُفت، فرورفت، ایوار : sunset
نیم شب : midnight : ساعت ۱۲ شب : am 12

یوم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس