روان کردن


    lubricate
    execute
    pump
    smooth

فارسی به انگلیسی

روان کردن به سرعت
flush

روان کردن یا روان ساختن
to cause to flowing, to lubricate, to learn, to prepare

مترادف ها

smooth (فعل)
ارام کردن، تسکین دادن، صاف کردن، تسویه کردن، هموار کردن، صاف شدن، روان کردن، ملایم شدن، صافکاری کردن

lubricate (فعل)
چرب کردن، روغن زدن، روان کردن، لیز کردن

پیشنهاد کاربران

مُجرا ، مُجرى
روان کردن:جاری ساختن.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۵۸۰ ) .
روان کردن: [عامیانه، اصطلاح] از بر کردن.
مجرا

بپرس