smooth (فعل)ارام کردن، تسکین دادن، صاف کردن، تسویه کردن، هموار کردن، صاف شدن، روان کردن، ملایم شدن، صافکاری کردنlubricate (فعل)چرب کردن، روغن زدن، روان کردن، لیز کردن
مُجرا ، مُجرىروان کردن:جاری ساختن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۵۸۰ ) . روان کردن: [عامیانه، اصطلاح] از بر کردن.مجرا+ عکس و لینک