رواق

/ravAq/

    portico
    porch
    pure

فارسی به انگلیسی

رواق در صومعه
cloister

رواق در کلیسا
cloister

رواق گرای
stoic

مترادف ها

veranda (اسم)
بالکن، ایوان، ستاوند، رواق، ایوان جلو و یا طرفین ساختمان

porch (اسم)
ایوان، دالان، سرپوشیده، رواق، هشتی

portico (اسم)
ایوان، ستاوند، رواق

lanai (اسم)
ایوان، رواق

پیشنهاد کاربران

رواق. [ رِ / رُ ] ( ع اِ ) خانه ای که به خرگاه ماند و یا سایبان. ( منتهی الارب ) . خانه شبیه فسطاط . ( از اقرب الموارد ) . سقف مقدم خانه. ( مهذب الاسماء ) ( از معجم متن اللغة ) . سقفی که در مقدم خانه سازند و از این تقریر مستفاد می شود که همین است که به هندی آن را چهچه گویند. ( غیاث اللغات ) . ج ، اَرْوِقة، روق ، رواقات. ( اقرب الموارد ) . || سقف. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( فرهنگ نظام ) :
...
[مشاهده متن کامل]

گردون بلند است رواقش به گه بزم
دریای محیط است سرایش به گه بار.
فرخی.
از این رباط دودر چون ضرورت است رحیل
رواق طاق معیشت چه سربلند و چه پست.
حافظ.
- بام ناگشاده رواق ؛ کنایه از آسمان است :
همیشه تا در موت و حیات نابسته ست
بر اهل عالم از این بام ناگشاده رواق.
خاقانی.
- رواق بیستون . رجوع به رواق بیستون درجای خود شود.
- رواق چرخ ؛ کنایه از سقف فلک. سقف آسمان :
رواق چرخ همه پر صدای روحانی است
در آن صدا همه صیت وزیر عرش جناب.
خاقانی.
- رواق زبرجد ؛ کنایه از سقف زبرجدرنگ و نیلگون آسمان است :
بر این رواق زبرجد نوشته اند به زر
که جز نکویی اهل کرم نخواهد ماند.
حافظ.
و رجوع به ترکیب رواق کبود شود.
- رواق سیمگون . رجوع به رواق سیمگون در جای خود شود.
- رواق فلک ؛ رواق چرخ. رجوع به ترکیب رواق چرخ شود :
به صور نیمشبی درفکن رواق فلک
به ناوک سحری برشکن مصاف فضا.
خاقانی.
- رواق کبود ؛ کنایه از سقف نیلگون آسمان است. رواق زبرجد. رجوع به رواق زبرجد شود :
چو هندوی شب زین رواق کبود
رسن بست بر فرضه هفت رود.
نظامی.
- رواق مسیح . رجوع به رواق مسیح در جای خود شود.
- رواق هفت فلک ؛ سقف هفت آسمان. رجوع به ترکیبهای رواق فلک و رواق چرخ شود :
در طاق صفه تو چو بستم نطاق خدمت
جز در رواق هفت فلک منظری ندارم.
خاقانی.
- نُه رواق ؛ نُه آسمان. نُه فلک. نُه چرخ :
ازپی پرواز مرغ دولت او بود و بس
دانه ها کاین نه رواق باستان افشانده اند.
خاقانی.
مزن پنج نوبت در این چار طاق
که بی ششدره نیست این نه رواق.
نظامی.
|| پرده ای که از مقدم خانه از بالا تا زمین آویخته باشند. ( از اقرب الموارد ) . پرده ای که درکشیده باشند از سقف. ( آنندراج ) . || سرای پرده به یک عمود. ( مهذب الاسماء ) ( فرهنگ نظام ) . خانه ای که بر یک ستون که در وسط آن برافرازند قائم باشد. ( از معجم متن اللغة )
منبع. لغت نامه دهخدا

سِتافند
رواق :کُولا، لری وفارسی کهن.
این واژه تازی شده ی واژهٔ رواگ است.
بنده مطلبی را چند لحظه پیش برای واژه رواق، تقدیم داشتم که در آن خانه ( بیتی ) از حافظ آمده بود خواهشمند است بشرح زیر اصلاح بفرمایند: رواق منظر چشمم آشیانه توست؛ کرم نما و فرودآی که خانه خانه توست!
با تشکر
چهارسو یا چهارسوق که در میان اصفهانی ها رایچ است. فلسفه رواقی یا رواقیون هم انتساب به کسانی بود در بازارها در محل تلاقی مسیرها می نشستند و به بحث یا جستار می پرداختند. حافظ می گوید: رواق منظر چشمم آشیانه توست؛ فرود آی که خانه خانه توست!
جایی که سقف گنبدی شکل دارد
رواق معرب؛ در اصل ( رواک ) فارسی و از دو واژه ( رو ؛ آ ) و پسوند ( ک ) درست شده که ( رو ) فعل امر از مصدر رفتن و ( آ ) فعل امر مصدر آمدن و رویهم یعنی محل برو ؛بیا یا رفت و آمد است
بنایی باسقف گنبدی یابه شکل هرم
رواق: پیشخانه ، ایوان ، ایوانی که در طبقه ی دوم ساخته شود .
شصت پایه رواق منظر او
کرده جای نشست بر سر او
پیشخانه و ایوان منظر آن کوشک شصت پله داشت و بر بالای کوشک قرار گرفته بود .
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص482 )
"پارچه ای که به آن نوری می تابد"که بعد ها آنر در اصطلاح سایه بان نامیدند ولی حالت نور در پارچه بود و مستلزم پرده بودن افقی یا عمودی بودن نبود بعد ها آستان و ایوان و بالکن هم استفاده شد بعدها در نوعی سقف نیز استفاده شد
ایوان
در پارسی " ستاوند " نسک فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو.
سایبان
کنایه از ابروی یار
رواق. یا "در بن" ( ا ) ، ( زبان مازنی ) ، ایوانی جلوی خانه.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)