روادید

/ravAdid/

    visa
    vise[this newly coined word is unsuitable for making averb and we use for to vise]

مترادف ها

visa (اسم)
ویزا، روادید، روادید گذرنامه

پیشنهاد کاربران

تاریخچه رفت وآمد
رواد: جمع رائد
رواد: زوّار
رواد:ضیوف
رواد:مشتریان
رواد:بازدیدگان
. . .
دوران=فترة=مقطع زمانی
راود
ردود
تردد
رُوّاد
مراودة
برگه ای که نشان میدهد آن کشور روا دیده است که آن کس به آنجا برود. از روا دیدن چیزی
جواز، ویزا
ویزا