رواج دادن


    foster
    generalize
    promote
    promulgate

فارسی به انگلیسی

رواج دادن دوباره
revive

رواج دادن و یافتن
boom

مترادف ها

issue (فعل)
انتشار دادن، صادر شدن، فرستادن، خارج شدن، بیرون آمدن، صادر کردن، رواج دادن

propagate (فعل)
زیاد کردن، انتشار دادن، منتشر کردن، پروردن، پخش کردن، تکثیر کردن، قلمه زدن، رواج دادن، گستردن، پخش شدن

propound (فعل)
پیشنهاد کردن، طرح کردن، ارائه دادن، مطرح کردن، رواج دادن، تقدیم کردن

پیشنهاد کاربران

باب کردن
سایر کردن. [ ی ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) رایج کردن. متداول. جاری کردن. معمول کردن.
اشاعه، ترویج
ترویج
اشاعه

بپرس