روا

/ravA/

    admissible
    authorized
    customary
    fair
    lawful
    legal
    permissible

فارسی به انگلیسی

روا داشتن
admit, deem, permit, to allow, to pronounce lawful, to supply

روا دانستن
allow, authorize

روا کردن
legalize

مترادف ها

free (صفت)
مستقل، مجاز، روا، اختیاری، عاری، ازاد، حق انتخاب، رایگان، مجانی، رها، مختار، مبرا، غیر مقید، سرخود، میدانی

admissible (صفت)
قابل قبول، پذیرفتنی، مجاز، روا، قابل تصدیق

allowable (صفت)
قابل قبول، مجاز، روا، جایز

admitted (صفت)
مقبول، روا

allowed (صفت)
مجاز، روا

permissible (صفت)
مجاز، روا، رخصت دادنی

permissive (صفت)
مجاز، روا، اسان گیر

lawful (صفت)
مجاز، روا، قانونی، مشروع، حلال، داتایی، بربستی

licit (صفت)
مجاز، روا، حراجی، قانونی، مشروع، حلال

پیشنهاد کاربران

روا =Rooa
درزبان لکی و کردی ولری این کلمه به معنای روباه است که به خاطر سهولت تلفظ به روا تغزیر شکل داده است . و گاهی هم روی = rooey گفته می شود .
رَوا =rava
ازن کلمه درزبان فارسی و لری و لکی وکردی ؛به معنای ، روان و جاری و ساری و سزاوار و شایسته می باشد .
واژه روا
معادل ابجد 207
تعداد حروف 3
تلفظ ravā
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت ) [پهلوی: rawāk]
مختصات ( رَ ) [ په . ] ( ص . )
آواشناسی ravA
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
بهترین واژه به جایی واژه صد درصد عربی حلال است.
‍ مگو که ساحلِ چشمت روای دیدن نیست
ورایِ چشم تو را دیده ام شباهنگام
گروه بازخوردکانال امیدکیانی
#استاد_امید_کیانی
روا=جاری
در قانون صلح بلاعوض نیز جایز است
جایز ( مباح و روا )
حلال، شایست
روا - رونده - روان -
برآورده شده
جایز . . . . حلال . . . .
شایسته و سزاوار
خنده در آن روا بود=در آن به راحتی میشد خندید
*بعضی اوقات به معنی راحت بودن معنی می شود
روا : این کلمه در اصل به معنی رونده بوده است ( رو ) بن فعل رفتن و ( آ ) نیز پسوند فاعلی بوده است.
طایفه روا*روباه * منجزی
به دلیل زیرکی سوران جنگی در جنگ به روباه شهرت یافتند
Roova
سزاوار ، درست ، صحیح ، پسندیده
سزاوار

شهرکی است بر کرانه دریا و اندر وی صیادانند. ( حدودالعالم ص. 128 )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس