رهیافت نمی تواند جایگزین approach شود. ریشه شناسی: [ad proch [to near نزدیک شدن. اگر بخواهیم گرته برداری کنیم که همان نزدیک شدن به چیزی، تراگفت ان خواهد بود.
اما برای جایگزین کردن واژه ای زیباتر و رساتر واژه [ رویکرد ] پیشنهاد شده است با درونمایه روش و گونه نزدیک شدن به یک پرسمان.
... [مشاهده متن کامل]
برای نمومه در دانش پزشکی برای درمان می توان رویکردی نرم مانند دارو درمانی یا رویکردی خشن مانند جراحی پیش گرفت.
انچه از واژه رهیافت برداشت می شود یافتن و پیدا کردن راه است مانند راهیابی نه چگونگی برخورد با یک پرسمان.
اگر رهیاب راه را پیدا کند می توانیم بگوییم رهیافت انجام شد، راهیابی انجام شد.
اما برای جایگزین کردن واژه ای زیباتر و رساتر واژه [ رویکرد ] پیشنهاد شده است با درونمایه روش و گونه نزدیک شدن به یک پرسمان.
... [مشاهده متن کامل]
برای نمومه در دانش پزشکی برای درمان می توان رویکردی نرم مانند دارو درمانی یا رویکردی خشن مانند جراحی پیش گرفت.
انچه از واژه رهیافت برداشت می شود یافتن و پیدا کردن راه است مانند راهیابی نه چگونگی برخورد با یک پرسمان.
اگر رهیاب راه را پیدا کند می توانیم بگوییم رهیافت انجام شد، راهیابی انجام شد.
رویکرد و پاسخی به چالش هایی بر سر مسیر از پیش تعیین شده ( هدف ) قرار میگیرد و راهیافتها در خدمت مسیر ( راهبرد ) شکل میگیرند.
[ ( چاره ای ) برای ادامه مسیر اصلی در مقابل مشکلات پیش امده. ]
[ ( چاره ای ) برای ادامه مسیر اصلی در مقابل مشکلات پیش امده. ]
استراتژی
پیشنهاد، ایده، نظر، اندیشه
برون داد اندیشه. ماحصل تفکر.
ره آورد، برآمد، درآمد
رویکرد
نظر کردن، رویکرد، نگرش / این واژه معادل واژه ی approach در انگلیسی است و نباید آن را با معنای کلمه یmethodology در زبان انگلیسی اشتباه کرد معادل methodology در فارسی"روش" انجام کار است مانند :"روش انجام تحقیق" در حالیکه approach به معنای پایه و زیرساخت فکری انجام کاری است .
... [مشاهده متن کامل]
از این رو در هر رهیافت ممکن است روش های متفاوتی وجود داشته باشد. نسبت رهیافت و روش همانند نسبت دیدگاه وابزار است. به عنوان مثال روش تاریخی درعلوم سیاسی یعنی مراجعه به متون و اسناد تاریخی و تجزیه و تحلیل رفتارها و روابط و مواضع برای شناخت واقعیت سیاسی در آن دوره و تأثیر آن بر تحولات بعدی. ولی در رهیافت های تاریخی مباحث دیگری مطرح است.
چند مثال از رهیافت:
الف ) برخی رهیافت تاریخی را به معنای شناخت اندیشه درشرایط زمانی ومکانی خودش می دانند، نه مطالعه مفاهیم درطول تاریخ.
ب ) رهیافت جامعه شناسی قائل به نوعی جبر است که همان تأثیر جامعه بر اندیشه است.
پ ) رهیافت اقتصادی می گوید اندیشه سیاسی چیزی جز بازتاب مسائل اقتصادی نیست.
ت ) رهیافت های موجود در علوم سیاسی که هر محقق در پژوهش و تجزیه و تحلیل خود از پدیده های سیاسی به آن ها نیازمند است عبارتند از: 1 - پوزیتیویسم، 2 - رفتار گرایی؛ 3 - ساختـــــــار گـــرایی؛ 4 - کارکرد گرایی؛ 5 - عقل گرای انتقادی یا مکتب فرانکفورت؛ 6 - هرمنـوتیـــک؛ 7 - پدیـــــدارشناسی؛8 - تـــــاریخ گرایــی؛ 9 - انتـــخاب عقلایی؛10 - فمیـــنیــستی؛11 - نهاد گرایی. البته می توان تعدادی از این رهیافت ها را در ذیل عناوین کلی تری قراردارد؛ مانند این که هرمنوتیک و پدیدارشناسی را می توان در ذیل عنوان تفسیر گرایی قرارداد و وجوه اشتراک و افتراق آن ها را برشمرد. هریک از رهیافت های مذکور تمایل دارند راه های گوناگون ارزشمندی را برای شناخت جهان معرفی کنند.
ث ) اثبات گرایی ویتگنشتاین معتقد است گزاره های فلسفی به نام ها تحلیل و تحویل می شود. این نام ها اجزای بنیادی ای هستندکه ما به ازای خارجی دارند. اگر چیزی بخواهد معنادار باشد یا باید قراردادی باشد یا ما به ازای خارجی داشته باشد و هرچه غیر از این دو باشد بی معنا و توتولوژیک است.
ج ) «مک اینتایر» مخالف سیر خطی اندیشه است. او قائل به سنن فکری است که به موازات هم پیش می رود.
... [مشاهده متن کامل]
از این رو در هر رهیافت ممکن است روش های متفاوتی وجود داشته باشد. نسبت رهیافت و روش همانند نسبت دیدگاه وابزار است. به عنوان مثال روش تاریخی درعلوم سیاسی یعنی مراجعه به متون و اسناد تاریخی و تجزیه و تحلیل رفتارها و روابط و مواضع برای شناخت واقعیت سیاسی در آن دوره و تأثیر آن بر تحولات بعدی. ولی در رهیافت های تاریخی مباحث دیگری مطرح است.
چند مثال از رهیافت:
الف ) برخی رهیافت تاریخی را به معنای شناخت اندیشه درشرایط زمانی ومکانی خودش می دانند، نه مطالعه مفاهیم درطول تاریخ.
ب ) رهیافت جامعه شناسی قائل به نوعی جبر است که همان تأثیر جامعه بر اندیشه است.
پ ) رهیافت اقتصادی می گوید اندیشه سیاسی چیزی جز بازتاب مسائل اقتصادی نیست.
ت ) رهیافت های موجود در علوم سیاسی که هر محقق در پژوهش و تجزیه و تحلیل خود از پدیده های سیاسی به آن ها نیازمند است عبارتند از: 1 - پوزیتیویسم، 2 - رفتار گرایی؛ 3 - ساختـــــــار گـــرایی؛ 4 - کارکرد گرایی؛ 5 - عقل گرای انتقادی یا مکتب فرانکفورت؛ 6 - هرمنـوتیـــک؛ 7 - پدیـــــدارشناسی؛8 - تـــــاریخ گرایــی؛ 9 - انتـــخاب عقلایی؛10 - فمیـــنیــستی؛11 - نهاد گرایی. البته می توان تعدادی از این رهیافت ها را در ذیل عناوین کلی تری قراردارد؛ مانند این که هرمنوتیک و پدیدارشناسی را می توان در ذیل عنوان تفسیر گرایی قرارداد و وجوه اشتراک و افتراق آن ها را برشمرد. هریک از رهیافت های مذکور تمایل دارند راه های گوناگون ارزشمندی را برای شناخت جهان معرفی کنند.
ث ) اثبات گرایی ویتگنشتاین معتقد است گزاره های فلسفی به نام ها تحلیل و تحویل می شود. این نام ها اجزای بنیادی ای هستندکه ما به ازای خارجی دارند. اگر چیزی بخواهد معنادار باشد یا باید قراردادی باشد یا ما به ازای خارجی داشته باشد و هرچه غیر از این دو باشد بی معنا و توتولوژیک است.
ج ) «مک اینتایر» مخالف سیر خطی اندیشه است. او قائل به سنن فکری است که به موازات هم پیش می رود.