ره=راه
خیلی راحت
رَه = طریق/راه/شیوه سلوک/مسیر
دور از ذهن نیست که ب فراخور وقوع همچنین معانی ذیل دریافت شود:
رها کردن، مشخص کردن، حاصل شدن و محصول، ناگزیر و ناچار، چاره، انطباق یافتن دو چیز را. . .
ر ه = مخفف رحمه الله علیه
ره=گله
اصلا به درد نخورد حتی راه هم هیچ به درد نخورد
راه. .
یه جواب خیلی راحت. .
وسیله ی حصول و دخول به چیزی یا جایی
یکی ره برتر از کون و مکان شو
جهان بگذار و خود در خود جهان شو
شیخ محمود شبستری
"به ره چو تیری از کمان"👇🏻
"ره" در این جا بن مضارع فعل "رهیدن" است و " به ره" هم می شه فعل امری؛ جوری نوشتم تا معنی دیگر "ره" هم مشخص بشه
من به دنبال تمام پیشوند های بکار رفته برای ره هستم که در زبان فارسی امروزه دارد استفاده می شود
موارد فوق کامل نیست
ره گم کرده: ضال ، گمشده.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۵۰۳ ) .
ره من: طریقت و روش من
[ با من ای خاصّگان درگه من
راست خانه شوید چون ره من]
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص۴۷۴. )
مخفف راه
ره /راه =روح خدائ
ر= روح روان رود در حرکت
ه=خدا / هو/ او
در زبان لری بختیاری به معنی
راه. رفت.
Rah
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)