برانگیختن، خون کسی را بجوش اوردن، رنجه داشتن، بوسیله گزنه گزیده شدن، ایجاد بی صبری و عصبانیت کردن
مترادف ها
پیشنهاد کاربران
رنجه داشتن ؛ رنجه کردن :
خروشی برآمد که ای شهریار
به آهن تن پاک رنجه مدار.
فردوسی.
خروشی برآمد که ای شهریار
به آهن تن پاک رنجه مدار.
فردوسی.