رنج کشیدن


    labor
    languish

پیشنهاد کاربران

رنج پیمودن ؛ رنج بردن :
مرا چون مخزن الاسرار گنجی
چه باید در هوس پیمود رنجی.
نظامی.
رنج کشیدن: آزار یافتن.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۲۵۰ ) .
- عقوبت بردن ؛ رنج بردن. عذاب بردن :
مسلط مکن چون منی بر سرم
ز دست تو به گر عقوبت برم.
سعدی.
- عقوبت کشیدن ؛ رنج بردن. عذاب کشیدن :
بناها در ازل محکم تو کردی
عقوبت در رهت باید کشیدن.
ناصرخسرو.
جان کندن

بپرس