فسیله. [ ف َ ل َ / ل ِ ] ( اِ ) گله و رمه و ایلخی اسب و استر و خر باشد وگله آهو و گاو را نیز گویند. ( برهان ) : تازیان و دوان همی آید همچو اندر فسیله اسب نهاز. رودکی. فسیله بدان جایگه داشتی ... [مشاهده متن کامل]
چنان کوه تا کوه بگذاشتی. فردوسی. فسیله به بند اندر آورد نیز نماند ایچ بر کوه و بر دشت چیز. فردوسی. به چوپان بفرمود تا هرچه بود فسیله بیارد بکردار دود. فردوسی. نخواهیم شاه از نژاد پشنگ فسیله نه خرم بود با پلنگ. اسدی. فسیله بسی داشتی در گله به کوه و بیابان بکرده یله. اسدی. خویشتن درمیان فسیله افکند و یک گله در پیش کرد. ( چهارمقاله ) . ترکیب ها: - فسیله گاه . فسیله گه. رجوع به این دو مدخل ها در جای شود. || به معنی شاخ درخت هم آمده است. ( برهان ) .
حیوان گوسفند
محمد حسن دوست، فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی، پوشینۀ ( جلد ) سوم، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ۱۳۹۳، رویۀ ( صفحۀ ) ۱۴۶۵ - ۱۴۶۴
گله گاو
معنی رمه چیست کسی میدونه تو سایتاهم که نیست اگر میدونید بگید ممنونم
رم به معنی قبیله است به پارسی - چون رم کاریان و رم گیلویه
با درود . خواهشمندم سروده فردوسیو درست بنویسید . پ نه ف . گوسپند نه گوسفند
رمه مثلا مثل گوسفندان که مثل گروه یا لشکر هستند.
رمه در پهلوی رمگ ramag بوده است ، ریختی پساوندی از " رم " . ( ( چنینیم یکسر ، کِه و مِه ، همه ؛ تو خواهی شبان باش ، خواهی رمه. ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 324. )
رمه ( معنی ) :گروه، دسته، لشکر، گله، جمع. رمه ( متضاد ) :تک، تکی، تک نفر.
♡انشالله همیشه سالم باشید و با علم و دانایی به زندگی خود ادامه دهید♡
رمه کردن:کنایه فعلی ایماست از گرد آوردن ، یک جا گرد آوردن که : 《 آمد؛ نگه کرد ایوان همه ؛ بتانِ سیه چشم کردم رمه. 》 نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۲۴۲.