رم کردن


    shy
    bolt
    to stampede or shy

مترادف ها

start (فعل)
شروع کردن، رم کردن، عزیمت کردن، دایر کردن، بنیاد نهادن، از جا پریدن، اغازیدن

shy (فعل)
رم کردن، پرت کردن، از جا پریدن

boggle (فعل)
تامل کردن، رم کردن، کار سرم بندی کردن

پیشنهاد کاربران

فرار کردن
ترس کردن
اسب ور داشتن
لهجه و گویش تهرانی
رم کردن اسب، تکبر کردن
فرار کردن

بپرس