رقیق کردن


    attenuate
    dilute
    rarefy
    thin
    weaken
    to dilute
    to rarefy

مترادف ها

attenuate (فعل)
سبک کردن، لاغر کردن، رقیق کردن، ضعیف شدن، نازک کردن، تقلیل دادن، دقیق شدن، معتدل کردن، تضعیف کردن

thin (فعل)
کم کردن، لاغر کردن، رقیق کردن، نازک کردن، کم پشت کردن

dilute (فعل)
رقیق کردن، ابکی کردن

extenuate (فعل)
تخفیف دادن، خرد کردن، خرد ساختن، کم کردن، رقیق کردن، نازک کردن، کم تقصیر قلمداد کردن، کاستن از، کوچک کردن، کم ارزش قلمداد کردن

rarefy (فعل)
تصفیه کردن، رقیق کردن

rarify (فعل)
رقیق کردن

subtilize (فعل)
رقیق کردن، دقت کردن، متعال ساختن، تلطیف کردن، دقیق و حساس و لطیف کردن

پیشنهاد کاربران

ترقیق
تنک کردن. [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) گشاده و روان کردن چیزی زفت و سطبر را. ترقیق. رقیق کردن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) : اکنون اصل آب هواست، چون آب را تنک تر کنی هوا گردد. ( کتاب المعارف ) . تنک کردن شیر را؛ به آب آمیختن آن را. تنک کردن گل را؛ آب آن را افزودن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) . || از سطبری چیزی کم کردن. ( یادداشت ایضاً ) . || از زمین بیرون کشیدن مقداری از گیاهان را تا فاصله میان آنان پیدا شود و بقیه به نیروتر گردند. ( از یادداشتهای مرحوم دهخدا ) . رجوع به تنک و دیگر ترکیبهای آن شود.
...
[مشاهده متن کامل]


بپرس