ما شیرازی ها به رقیق میگیم رو ( Row ) که از کارواژه رَویدن میاد و با واژه روان ( به چم جاری ) هم ریشه است.
به غلیظ هم میگیم مَشت ( Mašt ) که از کارواژه ماستن میاد و با واژه ماست ( به چم بسته ) هم ریشه است.
گویش های ایرانی، گنجینه های پربها
هُلنگ؛آبکی . تنک. آبگوشت. دوغ.
چای:کم رنگ.
شیر:آب، آب است اگر خس نباشد.
چند برابرواژه ی پارسی در کنار هم:
۱: لطیف و کثیف: نرمینه و سختینه.
۲: رقیق و غلیظ: کم مایه و پرمایه.
۳: متکاثف و متخلخل: چَگال و تَنُک.
۴: متراکم: انبوه، انباشته.
پارسی را پاس بداریم: )
رُو row
رُوَّکی rowwaki
در کارچان ( ( فارسی دوانی ) ) به چیز هایی که از حد معمول شل تر هستند میگن " رُو row " یا " رُوَّکی rowwaki
معامله کالا با کالا:پایا پای
متضاد و مخالف �غلیظ�
تُنُک، نازک
در برخی باره ها: کمرنگ، کم مایه، شُل، آبکی
کم اثر - خفیف -
آبدار، آبکی، باریک، تنک، روان، سیال، شل، کم رنگ، مایع، نازک، نرم
اگر فیزیکی بگوییم،
سلول هایش از هم دورتر اند
آبکی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)