رقیب

/raqib/

    competitor
    contender
    emulator
    opponent
    rival
    contestant
    antagonist

مترادف ها

adversary (اسم)
مدعی، دشمن، مخالف، رقیب، حریف، خصم، عدو، هم اورد، ضد، مبارز

antagonist (اسم)
دشمن، مخالف، رقیب، خصم، عدو، هم اورد، ضد

rival (اسم)
رقیب، حریف، هم چشمی، سبقت گیر، هم چشمی کننده

competitor (اسم)
رقیب، حریف، هم اورد، هم کار، سبقت جو

corrival (اسم)
رقیب، هم اورد

پیشنهاد کاربران

رَقیب: برندەجو، برندەخواه، پیشجو، پیشخواه، هماورد، همچشم، بُردجو، بُردخواه
واژه رقیب
معادل ابجد 312
تعداد حروف 4
تلفظ raqib
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم، صفت ) [عربی، جمع: رقباء]
مختصات ( رَ قِ ) [ ع . ] ( ص . )
آواشناسی raqib
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی عمید
کلمه ( رقیب ) ، به معنای ( حفیظ ) است و ( مراقبت ) به معنای ( محافظت ) است و گویا این کلمه از ماده ( رقبه ) ( برده _ گردن ) گرفته شده با این عنایت که مردم هر یک حافظ رقاب بردگان خود بودند و یا از اینجا
...
[مشاهده متن کامل]
گرفته شده که رقیب در محافظت آنچه که مراقبش می کند همواره رقبه ( گردن ) خود را می کشد، تا وضع آن را زیر نظر داشته باشد به این مناسبت محافظت را مراقبت خوانده اند، البته ( رقوب ) به معنای مطلق ( حفظ ) نیست بلکه تنها آن محافظت از حرکات و سکنات شخص محفوظ و مرقوب را مراقبت می گویند که به منظور اصلاح موارد خلل و فساد آن باشد و یا به این منظور باشد که حرکات و سکنات آنرا ضبط کنند. ( تفسیر المیزان )

همراه
تو لکی بهش میگن هامال یا هُمال، تو فارسی پهلوی بوده هامیمال یا هَمئمال بهتره که واژه های پارسی بیشتر به کار ببریم برای همین به رقیب بگین هُمال
competing theories
نظریه های رقیب
مراقب محافظ نگهبان

در پهلوی " همال " نسک فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو.
نگهبان هماورد حریف
در اشعار حافظ به معنی نگهبان و محافظ امده است
هماور
هماورد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس