رقم. [ رَ ] ( ع اِ ) نوعی از نگار خطدار یا نوعی از دیبا یا از چادرها. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) . قسمی مخطط از وشی یا خز یا بُرد. ( از تاج العروس ) ( از اقرب الموارد ) . جنسی است از جامه. ( مهذب الاسماء ) . ج ، ارقام. رقوم. ( اقرب الموارد ) . || بلا و سختی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) . کنایه از سختی و بلا. ( آنندراج ) . || کتابت. ( منتهی الارب ) . || جاء بالرقم ؛ یعنی بسیار آورد. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) . کثیر. ( اقرب الموارد ) .
... [مشاهده متن کامل]
- یوم الرقم ؛ از روزهای تازیان است. ( ناظم الاطباء ) . از روزهای جنگ های تازیان است. ( از اقرب الموارد ) .
|| در نزد حسابگران برنشانه های اعداد از یک تا نه اطلاق شود و شامل صفر می شود و آنها را ارقام هندی گویند. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ) . رجوع به رَقَم شود.
رقم. [ رَ ] ( ع مص ) نوشتن. ( از اقرب الموارد ) . نبشتن. ( منتهی الارب ) ( دهار ) ( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ) . || و منه قولهم : هو یرقم الماء؛ یعنی حاذق و قادر بر تصرف هرامر است. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) . || نقطه نهادن و واضح نمودن کتاب را. ( از اقرب الموارد ) . نقطه نهادن کتاب را و واضح و بیان نمودن و مهر کردن بر آن : رقم الکتاب. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) . مهر کردن. ( دهار ) ( تاج المصادر بیهقی ) . || کتابت کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) . || خطدار بافتن جامه را. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) . نبشتگی بر جامه. ( دهار ) . || داغ کردن شتر را. ( از اقرب الموارد ) .
رقم. [ رَ ق َ ] ( از ع ، مص ) تحریر. ( ناظم الاطباء ) . نوشتن است بر چیزی. ( لغت محلی شوشتر نسخه خطی کتابخانه مؤلف ) . نوشتن. ( ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی ص 53 ) . || کتابت. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ) . || نشان کردن. ( از لغت محلی شوشتر نسخه خطی کتابخانه مؤلف ) ( دهار ) .
رقم. [ رَ ق َ ] ( ع اِ ) یا رَقِم. بلا و سختی. ( ناظم الاطباء ) . سختی و بلا. ( از منتهی الارب ) . سختی. ( مهذب الاسماء ) . || روزی است از روزهای تازیان. ( ناظم الاطباء ) . یوم الرَقَم یا یوم الرَقم روزی است از روزهای عرب. ( منتهی الارب ) . رجوع به رَقم شود. || ( ص ) کثیر و بسیار: جاء بالرقم ؛ بسیار آورد. ( از اقرب الموارد ) . ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) . || ( اِ ) به معنی علامت به سکون �قاف � است ولی معمولاً آن را مفتوح خوانند و در نظم نیز بفتح قاف شایع است. ( از نشریه دانشکده ادبیات تبریز سال اول شماره 5 از محیط المحیط ) . نقش. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ) . اثر. نشان. نقش. علامت. ( یادداشت مؤلف ) . نشان. ج ، ارقام. ( مهذب الاسماء )
منبع. لغت نامه دهخدا
سلیم
رقم: نویسندگی، یکی از شاعران دیزبادی می نویسد جز در مدح تو رقم نزنم مراد اینکه جز ستایش و ستودن تو ای پروردگار نویسندگی نکنم.
واژه رقم
معادل ابجد 340
تعداد حروف 3
تلفظ raqam
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی: رَقْم، جمع: اَرقام و رُقُوم]
مختصات ( رَ قَ ) [ ع - فا. ] ( اِ. )
آواشناسی raqam
الگوی تکیه WS
... [مشاهده متن کامل]
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
مَرنویسه، مَرنوشت = ریخت نوشتاری شماره = رقم
واژه "مَر" در پارسی کهن همان شماره است که در این چم در سروده های فردوسی و دیگران آمده است.
رقم می تواند برابر عدد یا همان شماره باشد.
یا می تواند شمار های یگانه مانند 1 و 3 و 7 را نشان دهد که می توان واژه تک شماره را ساخت.
رقم
گویش:ragham
ریشه از:عربی
برابر پارسی:شماره، تک شماره
در زبانِ پهلوی ( ساگ ) به چمِ ( عدد ) می باشد.
رقم به تورکی میشو=== سایی
رقم فروش میشود همان امار فروش
خشک گردید هم از دود دل ودیده ، دوات
خامه با سوز ، رقم کرد به دفتر تشنه ( رقم کرد نوشتن )
گشت از کلک فدایی چو دلش دود بلند
بر ورق کرد رقم، بس مکرر تشنه ( نوشتن )
دو بیت مجزا از فدایی مازندرانی
شمارک