رفیع

/rafi~/

    eminent
    elevated
    high
    tall
    towering
    lofty
    magnificent

مترادف ها

high (صفت)
رشید، علیه، با صدای بلند، بلند، خوشحال، علوی، خشن، عالی، گزاف، مرتفع، زیاد، عالی مقام، عالیجناب، علی، متعال، بو گرفته، بلند پایه، رفیع، وافرگران، تند زیاد، با صدای زیر، اندکی فاسد

lofty (صفت)
بزرگ، بلند، عالی، مرتفع، علی، ارجمند، بلند پایه، رفیع

sublime (صفت)
عالی، عرشی، والا، بلند پایه، رفیع، برین

پیشنهاد کاربران

رفیع: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
والا ( دری )
ایژون ižun ( سغدی )
واژه رفیع کاملا پارسی است چون در عربی می شود رافی این واژه یعنی رفیع صد درصد پارسی است.
آسمان فرسا. [ س ْ / س ِ ف َ ] ( نف مرکب ) آسمان فرسای . سخت بلند. بسیار رفیع.
1/بلند 2/مرتفع 3/والا
جلیل
رَفیع بمعنای بالا برنده است و بر وزن فَعیل از ریشه ر - ف - ع است و در اصطلاح عام بمعنی رفع کننده است.
اسنی
بزرگی، پیشرفت در مقامات والا. بالایی ، مقامات بالا در جامعه
مهربان باسخاوتمند ، بلند، مرتفع

بپرس