handle
رفتار کردن
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
پست کردن، رفتار کردن
برانگیختن، عمل کردن، رفتار کردن، کنش کردن، کار کردن، جان دادن، روح دادن، اثر کردن، بازی کردن، نمایش دادن
رفتار کردن، حرکت کردن، درست رفتار کردن، سلوک کردن، ادب نگاهداشتن
رفتار کردن، مربوط بودن به، مهمان کردن، سالم کردن، درمان کردن، تلقی کردن، مورد عمل قرار دادن، بحث کردن، درمان شدن
رفتار کردن، بکار بردن، استعمال کردن، دسته گذاشتن، دست زدن به
پیشنهاد کاربران
تا کردن