منبع لغت نامه دهخدا فرهنگ فارسی عمید فرهنگ فارسی معین فرهنگ واژه های سره فرهنگ فارسی هوشیار واژگان مترادف و متضاد
رعیت از آن به مردم یک حکومت گفته می شود که حق والی را رعایت می کنند.
کمون مربوط به کمنیست است و گُمون می باشد اشتباه کمون نوشته
رَگَت= رعیت گونه اندیشه و کردار که پاد و ضد شهرنشینی و مدنیت و تمدن است. برای بانه و امتیاز گرفتن از دیگران یک ) وانمود و تظاهر به سادگی و ندانستن میکند. دو ) وانمود به دانستن ... [مشاهده متن کامل]
دانش، دین میکند. سه ) دست به رُبودن آورتاک و مالی می زند. چهار ) دست به دغل کاری و خیانت می زند پنج ) دُچار چرگه و جامع ستیزی است.
پادرم ، عامه ٔ مردم، زیردست، مردمان تابع در لغت، رعیت اسم مصدر است از رعی و رعایة، به معنی چریدن و چرانیدن. در تعریف رعیت به مردم عامه زیردست و فرمانبردار که تابع اند گویند .