رعایت

/re~Ayat/

    consideration
    observance
    observation
    respect
    regard
    favour

فارسی به انگلیسی

رعایت احترام
decorum

رعایت اداب و اصول
ceremony

رعایت ادب
respectabilities

رعایت ادب کردن به طور مصنوعی و زننده
condescend

رعایت رسوم و شعائر
ritualism

رعایت مراسم بی معنی و مبتذل
punctilio

رعایت نکردن
fail

رعایت نکردن قاعده و قانون
disregard

رعایت کردن
adhere, consider, hew, observe, respect, to observe, to assist or favour

رعایت کننده
observant

مترادف ها

regard (اسم)
توجه، نظر، سلام، مراعات، بابت، ملاحظه، درود، احترام، نگاه، رعایت، باره

observance (اسم)
مراعات، رعایت

heed (اسم)
توجه، مراعات، رعایت، اعتناء

observation (اسم)
نظر، مراقبت، ملاحظه، رعایت، مشاهده، تماشا، رصد کردن، قوه مشاهده

پیشنهاد کاربران

برابر این واژه میتواند "پیروی" باشد. برای نمونه:
نادرست:شیوه نامه های بهداشتی را رعایت کنید.
درست تَر:شیوه نامه های بهداشتی را پیروی کنید/از شیوه نامه های بهداشتی پیروی کنید.
بدرود!
واژه رعایت
معادل ابجد 681
تعداد حروف 5
تلفظ re ( a ) 'āyat
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی: رعایَة]
مختصات ( رِ یَ ) [ ع . رعایة ]
آواشناسی re'Ayat
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
...
[مشاهده متن کامل]

منبع فرهنگ فارسی عمید
واژگان مترادف و متضاد
بعضی از دوستان اشتباه کردن این واژه پارسی دانستند این واژه صد درصد عربی است.

کارداشت
رعایت أدب؛ زمان ومکان وشرط. . . ندارد وبه قانون هم نیاز نداره.
واژه رعایت کاملا پارسی است چون در عربی می شود امتثال این واژه یعنی رعایت صد درصد پارسی است.
پاسداشت / پاسداری
نمونه:
آن کشور باید استانداردها و اگر و مگرهای ( شرایط ) یک هموندِ �باهماد اروپا� را پاس دارد ( رعایت کند ) .
نگه داشتن و رها نکردن
رِعایَت
می تَوان به رُخسارهایِ گوناگون این واژه را به پارسیِ کاربُردی بَر گُفت : سُکوت را رِعایَت کُنید!
= آگویی را پِی رَفت کُنید ! ( اَز پِی رَفتَن )
=ناگُفت را پِی رَوید ! ( اَز پِی رَویدَن )
...
[مشاهده متن کامل]

=لَب فُرو بَست را بیازَرمید! ( اَز آ زَرمیدَن )
=ناواکی/ بی آوایی را بیاَرجید! ( اَز اَرجیدَن )
سُکوت عَلامَتِ رِضا ست !
=خاموشی نِشانه یِ خوش نودی ست !
واژه نامَک :
واک = آوا ، سِدا ( صِدا هَم ریشه با sound , sou ( n ) ) d )
سُکوت = سِواک : سِ - واک = بیرون اَز سِدا وَ آوا وَ واز
هَم چِنین :سُکوت = خاموشی
بَیان کَردَن = بَرگُفتَن، بینان کَردَن : هَر چَند بَیان ریشه یِ پارسی دارَد که اَرَبیده گَشته اَست :
دیدن < بین : بینیدَن وَ بیناندَن ~ بینان = بَیان
صورَت = سوروَش/ سوراوَش، سورَش ( مانَندِ سیاوَش ) ، رُخ ، رُخسار ، چِهر ، چِهره
سورَت : صورَت واژه ای پارسی ست که اَرَبیده گَشته وَ رَوَند دِگَرگَشت اَش این گونه اَست :
سُخ< سوخ ( سوختَن ) <سوخر< سُرخ<="" سُر<="" سور="" <="">
سُرخی یِکی اَز زاب های سورَت اَست :
با سیلی سورَت را سُرخ نِگه داشتَن .
سُرخیِ سورَت اَز سَرما.
رَنگِ سورَتی یا هَمان سُرخ آبی ( آب دَر اینجا به مینه یِ روشَن وَ دِرَخشان وَ کَم رَنگ اَست . )

رعایت حال کسی را کردن
برابر پارسی ( رعایت کردن، توجه کردن ) ، تَخشیدن یا تِخشیدن است. این واژه برگرفته از واژگان زبان پهلوی ( پارسی باستان ) می باشد.
رعایت، دقت و توجه: تِخشا یا تَخشا
نمونه:
1 - قانون ( فردید ) های راهنمایی و رانندگی را بِتِخشید. ( رعایت کنید. )
...
[مشاهده متن کامل]

2 - در این نگاره به ریزه کاری ها تِخشیده شده است. ( توجه شده است. )

فکر نمیکنم که واژه یا لغت �رعایت� غیرپارسی باشه چون ما در سانسکریت که خواهر زبان فارسی ست واژگانی داریم که به نظر میرسد در فارسی به این شکل درآمده است! همانطور که میدانیم رعایت یعنی احترام، توجه، لطف، خدمت و. .
...
[مشاهده متن کامل]

در فرهنگ واژگان سانسکریت:
ऋत Rta , محترم respected
दृत ، respected dRta
توجه، نیکی و خدمت کردن ، لطفRaTI , favour. राति
राध ، favour ، rAdha
राधस् ، favour ، rAdhas

احترام / ادب

انجام/انجام دادن/بکار بستن/نگهداری/
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس