رضایت

/rezAyat/

    satisfaction
    consent
    agreement
    willingness
    free will
    acquiescence
    accession
    accord
    approbation
    approval
    assent
    compliance
    content
    contentedness
    contentment
    nod
    submission

فارسی به انگلیسی

رضایت بخش
acceptable, all right, fair, palatable, pleasing, satisfactory, comfortable, effective

رضایت بخشیدن
satisfactory

رضایت دادن
accede, agree, accept, approve, countenance, bow, consent, subscribe, to express ones consent, to give up or relinquish ones claim

رضایت دادن با بی میلی
acquiesce

رضایت دادن با تکان سر
nod

رضایت دادن به پیشنهاد
assent

رضایت دادن به عقیده
assent

رضایت ضمنی
tacit, incicental

رضایت نامه
letter of satisfaction, testimonial, subscription

مترادف ها

consent (اسم)
موافقت، رضایت

concurrence (اسم)
تصادف، توافق، موافقت، رضایت، دمسازی

acquiescence (اسم)
رضایت

satisfaction (اسم)
رضایت، خوشنودی، خرسندی، خوشحالی، رضامندی، ارضاء، اقناع

contentment (اسم)
رضایت، قناعت، خرسندی

euphoria (اسم)
رضایت، خوشحالی، رضامندی، مشاط

adhesion (اسم)
توافق، رضایت، الحاق، چسبیدن، طرفداری، الصاق، دوسیدگی، چسبیدگی، انضمام، قبول عضویت، کشش سطحی، همبستگی، الحاق دولتی به یک پیمان

پیشنهاد کاربران

خرسندی و شادمانی از نتیجه حاصله
رضایت: آرامش، شادی و خوشی که هنگام دست یافتن به چیز دلخواه پیدا می شود.
( https://www. cnrtl. fr/definition/satisfaction )
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
خرسندی xorsandi، خشنودی xoŝnudi ( دری )
لیخوش lixoŝ ( کردی )
اکسوندت eksundat ( سغدی: exsundatyā )
خشنود ، راضی ، دارای رضایت و خشنودی
واکنشی است که به موقع کامیابی در شخص ایجاد می شود و این شخص برای مسبب آن پاداش در نظر می گیرد.
دلخوشی، خوشنودی، خرسندی
موافقت با اعمال کسی
راضی بودن

بپرس