adolescent (صفت)جوان، بالغ، رشیدhigh (صفت)رشید، علیه، با صدای بلند، بلند، خوشحال، علوی، خشن، عالی، گزاف، مرتفع، زیاد، عالی مقام، عالیجناب، علی، متعال، بو گرفته، بلند پایه، رفیع، وافرگران، تند زیاد، با صدای زیر، اندکی فاسد
رعنارَشید: هدایت کننده، راهنماکشیده قامت ؛ بلندبالا :کشیده قامتی چون نخل سیمیندو زنگی بر سر نخلش رطب چین. نظامی.Berani=دلیرراست بالا. ( ص مرکب ) مستوی القامة. معتدل القامة. راست قد. آخته بالا. کشیده قامت. سروقد :همه شاه چهر و همه ماهرویهمه راست بالا همه راستگوی. فردوسی. || ( اِ مرکب ) درخت سرو. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از انجمن آرا ) .خوش قد و بالا. [ خوَش ْ / خُش ْ ق َدْ دُ / ق َ دُ ] ( ص مرکب ) رشیق. بلندبالا. خوش قامت. خوش قد و قامت.رشید:[اصطلاح حقوق] کسیکه دارای وصف رشد است در مقابل غیر رشید یا سفیه استعمال می شود هر رشیدی عاقل است ولی هر عاقلی رشید نیست.دلاوربالغ و عاقل ، خردمند، کبیر و بزرگدر پارسی " گوالیده " نسک فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو.+ عکس و لینک