bribe (فعل)تطمیع کردن، رشوه دادنgrease (فعل)چرب کردن، رشوه دادن، روغن زدنtamper (فعل)رشوه دادن، مداخله و فضولی کردن، مذاکرات پنهانی وزیر جلی داشتنpalm (فعل)کش رفتن، رشوه دادن، با کف دست لمس کردن
oil the hand ( v. ) ( also oil the fist, …palm ) to bribeارش. . . . .خر کریم را نعل کردن ؛ رشوه دادن. به قاضی یا حاکم و فرمانروا رشوه دادن.در کیسه را شل کردنرشاارشا - ارتشا+ عکس و لینک