رسیدگی

/residegi/

    examination
    inquiry
    inquisition
    investigation
    ripeness
    maturity
    inquest
    disposition
    maturation
    settlement
    audit
    verification

فارسی به انگلیسی

رسیدگی به امور قضایی
jurisdiction

رسیدگی به حساب
reckoning

رسیدگی به مشتریان رستوران
service

رسیدگی رسمی
hearing

رسیدگی فرجامی
investigation in the supreme court (or court of cassation)

رسیدگی کردن
dispose, meet, handle, hear, investigate, settle, tend, view, to investigate, to check, to look after, to handle, to verify

رسیدگی کردن به
attend, do, to take care of

رسیدگی کردن طبق شیوه خاصی
process

رسیدگی کننده
attendant

مترادف ها

assistance (اسم)
کمک، معاونت، مساعدت، معاضدت، دستیاری، رسیدگی، مدد، همدستی، پایمردی، مراعات

attention (اسم)
دقت، توجه، رسیدگی، مراقبت، حواس، خبردار، ادب و نزاکت، حاضرباش

verification (اسم)
تصدیق، تایید، تحقیق، رسیدگی، ممیزی، مقابله، باز بینی

puberty (اسم)
بلوغ، سن بلوغ، رسیدگی

consideration (اسم)
توجه، رسیدگی، مراعات، ملاحظه، سنجش

probe (اسم)
کاوش، میله، تحقیق، رسیدگی، مسبار، جستجو، کاوشگر، میله استحکام، اکتشاف جدید، سنبه جراحی

investigation (اسم)
تحقیق، رسیدگی، باز جویی، سراغ

inquiry (اسم)
تحقیق، رسیدگی، باز جویی، سراغ، خبر گیری، جستار، پرس و جو، استعلام، پرسش، استفسار، سئوال

exam (اسم)
محک، ازمایش، امتحان، رسیدگی، بازرسی، معاینه، ازمون، ازمایه

examination (اسم)
محک، ازمایش، امتحان، رسیدگی، بازرسی، معاینه، ازمون، ازمایه

handling (اسم)
رسیدگی، لمس، اداره، بررسی

scrutiny (اسم)
تحقیق، رسیدگی، موشکافی، بررسی، بررسی دقیق، مداقه

attendance (اسم)
توجه، رسیدگی، حضور، حضار، ملازمت، همراهان، خدمت، سرپرستی، تیمار، پرستاری، ملتزمین

audit (اسم)
رسیدگی، ممیزی، حسابرسی، بازرسی

cassation (اسم)
رسیدگی

inquest (اسم)
رسیدگی، استنطاق، باز جویی، جستار

پیشنهاد کاربران

بپرس