خود نما، رسوا، خشن، پر سر و صدا، شلوغ کننده، بی معنی و بی ملاحظه
ignominious(صفت)
رسوا، ننگ اور، مفتضح، موجب رسوایی
opprobrious(صفت)
رسوا، ننگ اور
پیشنهاد کاربران
منبع. فرهنگ عمید
کیاده
در یک منبع درسی ( دانشگاهی ) ترکمنستان ادعا شده کلمه رسوا شکل تغییر یافته ترکیب روسیاه ( روی سیاه ) است. می خواستم نظر اساتید را در این مورد بپرسم.
کون پاره . [ رَ / رِ ] ( ص مرکب ) امرد. مخنث . || مفتضح . رسوا. ( فرهنگ فارسی معین ) . || نوعی دشنام است کنایه ازمفعول بودن طرف . ( فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ) .
انگشت نما، بدنام، بی آبرو، بی حرمت، بی حیا، روسیاه، لجن مال، مفتضح، مهتوک، ننگین، افشا، برملا، علنی، فاش، لو
رسوا : رسوا به معنی بد نام و بی آبروست . که از دو قسمت :[رسو * ا ]ساخته شده است. این واژه در پهلوی روسواگ roswāg بوده است ؛ با گذشت زمان پسوند ( اگ ) به شکل ( ا ) کوتاه شده. بنابراین بن واژه باید روسو rosw باشد. به نظر می رسد این ریشه شکل دیگر از روسپ rosp بوده باشد که آن را در واژه ی روسپی می شود دید در پهلوی روسپیک rospig بوده است . در این واژه نیز ( ی ) یا ایگ ( ig ) پسوند است . از دید معناشناسی نیز، رسوا و روسپی بایکدیگر پیوند نزدیک دارند : هر روسپی بیگمان رسوا نیز هست. در پهلوی ، رسوا به شیوه ای کنایی آنازرم anazarm نیز خوانده شده است که برابر پارسی آن " بی آزرم " است . ... [مشاهده متن کامل]
نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ، ۱۳۸۴، ص۱۷۱ . با اندکی دخل و تصرف