tieback
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
سیم، زه، خیط، ریسمان، وتر، طناب، طناب نازک، رسن
سیم، بند، خط، دهنه، لجام، طرح، رشته، سطر، ریسمان، رده، جاده، رسن، مسیر، ردیف، مسیر که با خط کشی مشخص میشود
بند، زنجیر، رسن، فلاخن، قلاب سنگ، تسمه تفنگ
ریسمان، طناب، رسن، ریسمان بادبان کشی
پیشنهاد کاربران
رَسَن؛ ریسنده، ریسمان باف، کسی که الیاف ریز را به هم می ریسَد یا الیاف را به هم می رساند و تألیف می کند جهت بافته شدن ریسمان.
رساننده و ریسندگی الیاف ریز به همدیگر
طناب؛ تنابیده شدن یا تنیده شدن رشته های الیاف به همدیگر.
رساننده و ریسندگی الیاف ریز به همدیگر
طناب؛ تنابیده شدن یا تنیده شدن رشته های الیاف به همدیگر.
منبع. فرهنگ عمید


این واژه از رس به همراه پسوند "ن" ساخته شده است که رس به مانای رساندن و پسوند "ن" هم آن را به اسم بدل می نماید . همچون بوشن
هرچند رسن واژه ای پارسی است، آن گه
چون تازیان آن را گرفته، به کار بسته و به افزونه ارسان میگویند، پیشنهاد برتر برای پارسی گویان واژه زییای
پالهنگ
است.
فرموده فرزانه ی پردیسی:
دو دست از پس و پشت بستش چو سنگ
گره زد به گردنش بر پالهنگ
چون تازیان آن را گرفته، به کار بسته و به افزونه ارسان میگویند، پیشنهاد برتر برای پارسی گویان واژه زییای
پالهنگ
است.
فرموده فرزانه ی پردیسی:
دو دست از پس و پشت بستش چو سنگ
گره زد به گردنش بر پالهنگ