رسمیت

/rasmiyyat/

    formality
    state of being official
    vogue
    populat acceptation

فارسی به انگلیسی

رسمیت پیداکردن
to have a quorum

رسمیت جلسه رااعلام کردن
to open the meeting, to declare it official

رسمیت دادن
formalization, ratify, to enable to transact business(as by a quorum), to bring intovogue

مترادف ها

formality (اسم)
تشریفات، فرمالیته اداری، رسمیت، رعایت اداب و رسوم

officialism (اسم)
فرمالیته اداری، رسمیت، مقررات اداری

solemnization (اسم)
وقار، رسمیت

پیشنهاد کاربران

آیین مند شناخته شدن، هنجارمند نمودن، هنجارمندی
نمونه:
ما بیگمان خواستار آیین مند شناخته شدنِ ( برسمیت شناختن ) پادمایه ی ꞌاسپوتنیک ـ ویꞌ در ꞌسازمان بهداشت جهانیꞌ هستیم.
برگرفته از پیوند زیر:
...
[مشاهده متن کامل]

https://www. behzadbozorgmehr. com/2021/05/blog - post_96. html
نمونه:
گشایش دفتر نمایندگی از سوی وزیر بیرونی �عزراییل� به کار آن، هنجار ( رسمیت ) می بخشد.
رسمیت بخشیدن = هنجارمند نمودن

هنجار
نمونه:
گشایش دفتر نمایندگی از سوی وزیر بیرونی �عزراییل� به کار آن، هنجار ( رسمیت ) می بخشد.
رسمیت بخشیدن = هنجارمند نمودن
پذیرش همگان

بپرس