رسم

/rasm/

    ceremony
    convention
    custom
    fashion
    institution
    observance
    tradition
    code
    constitution
    draft
    drawing
    fashionable
    form
    practice
    praxis
    precedent
    prescript
    rite
    rubric
    rule
    tracing
    usage
    use
    design
    office

فارسی به انگلیسی

رسم الخط
calligraphy, orthography, prescribed form of writing

رسم باقی مانده از گذشته
relic

رسم بی معنی
mumbo jumbo

رسم دینی
sacrament

رسم زودگذر
fad

رسم غیر قانونی کشتن بدون محاکمه
lynch law

رسم فنی
graphics

رسم محلی
provincialism

رسم معمول
orthodoxy

رسم نیست که
it is not customary to...

رسم ها
exercises

رسم و مد
contagion

رسم کردن
draft, draw, rough, trace, describe, introduce, limn, to draw, to trace, to design

رسم کردن با بی دقتی و شتاب
scratch

رسم کشتن بدون محاکمه
lynch law

رسم کننده
drafter, tracer

مترادف ها

order (اسم)
سامان، ساز، امر، سیاق، دسته، ترتیب، نظم، ارایش، انجمن، حواله، خط، دستور، فرمان، نوع، مقام، صنف، زمره، رسم، ارجاع، فرمایش، ضابطه، ردیف، رتبه، امریه، انتظام، ایین، سفارش، طرز قرار گیری، راسته، نظام، ایین و مراسم، فرقهیاجماعت مذهبی، گروه خاصی، دسته اجتماعی، درمان

way (اسم)
راه، عنوان، سیاق، سمت، خط، سبک، جاده، رسم، مسیر، روش، طرز، طریقه، طریق، سان، طور، مسلک، نحو

wont (اسم)
عادت، رسم، معتاد به

custom (اسم)
عادت، خوی، رسم، عرف، مرسوم، سنت، حقوق گمرکی، برحسب عادت

tradition (اسم)
عادت، رسم، عرف، مرسوم، سنت، روایت متداول، عقیده رایج، عقیده موروثی

mode (اسم)
طرز عمل، فن، مقام، سبک، رسم، وجه، طرز، اسلوب، طریقه، طریق، طور

rule (اسم)
عادت، حکم، دستور، گونیا، رسم، قانون، ضابطه، فرمانروایی، فرمانفرمای، خط کش، قاعده، بربست

picture (اسم)
وصف، صورت، رسم، سینما، تصور، تصویر، عکس، تمثال، منظره، نگار

method (اسم)
راه، عنوان، سیاق، نوع، سبک، رسم، رویه، روش، شیوه، طرز، اسلوب، طریقه، طریق، روند، متد، طور، مسلک، نحو، منوال

ceremony (اسم)
جشن، تشریفات، مراسم، رسم

drawing (اسم)
گرفتاری، طرح، نقشه کشی، رسم، قرعه کشی، ترسیم، هنر طراحی، تابلو نقاشی

پیشنهاد کاربران

پیشنهاد : کِشه. نام بن واژه ی ( اسم مصدر ) کشیدن.
رسم این تابلو خیلی مشکل است.
پارسی : کشیدنِ/کِشه ی این تخته بسیار دشوار است.
رسم: مقرری، مواجب
( ( شنیدم که شاپور دم در کشید
چو خسرو به رسمش قلم در کشید ) )
شنیده ام زمانی که خسرو مواجب شاپور را قطع کرد، او سکوت کرد.
در سرچشمه زبان فارسی یعنی زبان کوردی جافی اصالت خودش حفظ کرده � عادی� عربی به این شیواز ( شکل ) درست میشه
فوق = بان ، سر
عاده = آسا
عادی = آسایی
فوق العاده = سرآسا
فوق العاده = باناسا
...
[مشاهده متن کامل]

فوق العاده ای = سرآسایی
فوق العاده ای = باناسایی
خارق العاده = درآسا ( در بن دریدن )
خارق العاده ای = درآسایی
این توهین به هیچ قومی نیست زبان ایران به مرور دچار تغییر شده اما جافی میزان تغییر کم بوده
برای همین تنها زبان در ایران شهر از تاجیکستان تا لبنان که به آتش آر میگوید جاف ها هستند و این واژه آر پسوند یا پیشوند حدود یک درصد واژگان در زبان ها ایران بقیه جاها یا آگر یا آتش میگویند
پاینده ایران

از دروس هنرستان
رسم الخط را که برادر شیوه نگارش میگویند
رسم ایین است - رسم و روسم یعنی ایین ها چیزهایی که می ایند -
معنی رسم، مانند: رسم دایره. یعنی کشیدن دایره.
قانون
رسم ترسیم عربی هستن
رَسمیدن.
نقاشی کرد

آیین
آسا
برای رسم کردن با قلم
میشود / کشیدن
نمیدونم چه اصراری دارند واژگان عربی را لغزشدار و غلط درون زبان پارسی کنند
رسم الخط
کشیددپیره
یا کشیدن دپیره یا
کشیدش دپیره
با خودکار سیه چهره پروشات را رسم کرد درستش اینه
با خودکار سیه چهره پروشات را کشید

آیین
راه ، روش، آداب کار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس