غذگاه:کافه رستوران.
غذا برای هر گونه خوردنی وآشامیدنی به کاربرده می شود.
غذا فارسی است زیرا پاتیلهای بزرگ را غذگان می گویند.
نشست گاه . ایست گاه . شامگاه. خورگاه. نوشگاه.
غذگاه:جایی که برای خوردن وآشامیدن باشد.
آرامش خوردن هم درست است.
خوراک خانه
درود بر کاربران گرامی از دیدگاه من برای واژه ی رستوران می توان واژه های خوردنی سرا و خوردنی خوری را به کاربرد. چون غذا واژه ای است تازی ( عربی ) پس بنابراین به جای واژه ی غذا می توان واژه ی خوردنی را به کاربرد.
رستوران:خوردنی سرا، خوردنی خوری
ناهارسرا تبدیل به نارهاسار به معادلش
واژه رستوران
معادل ابجد 917
تعداد حروف 7
تلفظ restu ( o ) rān
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [فرانسوی: restaurant]
مختصات ( فره )
آواشناسی resturAn
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
restaurant, snack bar, tearoom
نخست آگاهی اولیه درباره برخه واژه ها بیابیم:
یک:
غدا= غذا
( ( دال ) ) در اسل واژه ی ( ( غدا ) ) ، بر آثر زبان روزمره به ( ( ذال ) ) دگردیس شده است.
دو:
غوُت= قُوت = غُود، فُود= food
... [مشاهده متن کامل]
سه:
کارمایه= انرژی= اُوژ، نیر، نیرزی، نیرزه، تَوَنجام ( توانایی انجام ) ، آوَرزه، نیرا، نیرزا، آنیرزی، وانیر، نیره ، نیری، آنیر، نَرزی، نِرزی، نیرزی ( نیرویِ زِندِگی بَخش ) ، نرژی، نیروژی ( نیروی ژی. ژی: زی، زندگی ) نیروی زندگی
هال:
بازنیروجا= رستوران، Restaurant = بازغوت جا، جایی برای بازیابی غدرت،
بازسترگان، رِزخوران، لِذخوران، چاشت خانه، چاشت سرا، چاشت گاه، چاشت کده،
آش خانه، آش سرا، آش گاه، آش کده، پَزِش گاه، پَزکَده، خورش گاه، خورش کده،
خورش سرا، شام خانه، شام سرا، شام کده، سفره خانه، خوردی پزی. غداخوری،
خوراک خوری، ناهارخوری، خوراک پزی، خوراکان، خوراک سرا، خوردن گاه،
خوراک کده، خوراک خوری ، خوراک کده ، مهمان خانه ، سفره خانه
برگرفته از فرهنگ نامه ( ( چیلو ) ) .
اسل شناسی واژگان فارسی از ( ( زبان روزمره ) ) .
نویسنده: امیرمسعودمسعودی مسعودلشکر نجم آبادی
#آسانیک گری
جایی که در ان غذا خورده میشود
خوراک خوری . خوراک کده . مهمونخانه . سفره خونه .
خوراک کده بهترین واژه است
در ایران من "خوراک سرا" را برخی جاها دیده ام، دست کم در نوشتار بکار می رود. واژه "خوردنگاه" نیز در فارسی شاهنامه ای وجود دارد.
یکی از کارهایی که در زبان فارسی برای جمع زدن میشه استفاده کرد اخر کلمه الف، نون میزاریم مثلا باهوش ا ن= باهوشان پس ما چون در رستوران کلی خوراک هست میتونیم بگیم:
" خوراکان"
ما میتونیم برای ساختن کلمه ای معادل رستوران خود خوراک رو تا حدی تغیر بدهیم خ خوراک رو برمیداریم و به جای ع میزاریم و پشت ع هم یه میم میزاریم و اخر کلمه کنار حرف ک یه واو میزاریم و در نتیجه میشه مُعورک
اینجا ما میتونیم خوراک رو تغیراتی بدیم تا بشه معادل رستوران خوب خوراک رو الفش رو برمیداریم میشه خورک و به جای خ برای اسان شدن ع میزاریم و میشه عورک
رستوران
ناهارخوران، ناهارکده، ناهارسرا
لِذخوران ( لَذیذخوران:لَذیذ ریشه پارسی دارد و با لَزِج و لیز همریشه است به این مینه که خوراک خوشمزه خوراکی است که چرب و نرم و آبدار و لیز و لزج است )
رِزخوران ( رِزق/رِزغ خور آن:پسوند مکان )
... [مشاهده متن کامل]
چاشتخانه، چاشتسرا، چاشتگاه، چاشتکده
آشخانه، آشسرا، آشگاه، آشکده
پَزِشگاه، پَزکَده
خورشگاه، خورشکده، خورشسرا
شامخانه، شامسرا، شامکده
سفره خانه
بازسُتُرگان:رِستوران:جایی برای تجدید قوا
رِ:باز، ستور:سترگ، قُوَت، - آن:جا، مکان
خوراک خوری
کلمه غذا ، واژه عربیه و اصلا فارسی نیست.
کلمه خوراک جایگزین بهتریه.
" خوراک کده " شاید واژه بدی نباشه ولی یه کم سنگینه .
خورشکده
خوراکِستان
رستوران همون رستورانه معنی های دیگه نمیشه روش گذاشت این واژه کلا غربی ها و اگه بخوایم پارسی شو بگیم غذا خوری میشه
محلی که در آن غذهای مختلفی مانند کباب وجوجه می خوریم
نک. خوردی پزی. غذاخوری، خوراک خوری، ناهارخوری، خوراک پزی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)