رسته

/raste/

    corps
    category
    order
    class
    guild
    echelon
    regenerate
    trade
    delivered
    saved

مترادف ها

category (اسم)
دسته، طبقه، رده، مقوله، رسته، زمره، مقوله منطقی

class (اسم)
جور، گروه، دسته، طبقه، نوع، رده، رسته، زمره، کلاس، سنخ، هماموزگان

guild (اسم)
انجمن، صنف، رسته، اتحادیه، محل اجتماع اصناف

پیشنهاد کاربران

متاسفانهٔ لغت نامهٔ دهخدا مملو از استباهات است و چندان فرهنگ لغت قابل اعتمادی نیست. ضمنا شانس آوردیم که اینبار معنی �رسته� رو با قسمی از حال و احوال� شتر� نیامیخته!
رده
category
رُسته از ریشه رُستن به معنی روییده شده است از مصدر رُستن به معنی روییدن و رشد و نمو کردن است نورُسته یعنی تازه روییده ، نورس ، نورسیده، نونهال ، نودمیده ، نو بالیده و نو شکفته است ولی رَسته به معنی رهیده و نجات یافته مانند غم رسته، ، وارسته از مصدر رَستن است
شادروان دهخدا گوید رسته || گویا زری باشد که هنوز پاک نشده و کدورات خاک و سنگ در آن است ، مقابل ساو. - این درست نیست چرا که درباره ساو گفته اند زری باشد که اتش ندیده تفسیر ابوالفتوح گوید � زر ساو باشد از
...
[مشاهده متن کامل]
معدن گرفته که بگداختن و اصلاح محتاج باشد� ( تفسیر ابوالفتوح ) - پس زر رسته زر پاک و ویژه باشد و ساو زر اتش نادیده - چنانکه زر ساو را به عربی قراضه خوانده اند و القُراضَةُ من المال: ردیئُهُ وخسیسُهُ - پس رسته زر پاک است و زر ساو اتش ندیده است

ننگ مدار تا از ننگ رسته باشی.
در اینجا رسته باشی فعل مرکب هست و رسته صفت مفعولی که نباید با مسند اشتباه گرفته شود.
ننگ مدار تا از ننگ رسته ( نجات یافته ) باشی.
section
ردیف. . . .
رسته ESTATE :[اصطلاح جامعه شناسی]شکلی از قشربندی همراه با نابرابریهای بین گروههایی از افراد که به وسیله ی قانون به رسمیت شناخته شده است.
منبع https://rasekhoon. net

رسته : [ اصطلاح نظامی ]آرمی است که روی یقه لباس نصب می شود و نشان دهنده ی تخصص فرد نظامی است.
رسته به معنی سر راه هم آمده.
اما ( سیل ) بسیار کاروانسرای که بر رسته ی وی بود ویران کرد.
تاریخ بیهقی، دکتر فیاض، ۱۳۸۴، ص ۳۴۲.
رشد کرده بر کتف او دوپاره گوشت بود بزرگ بر رسته دراز
با سلام و احترام و سپاس از سروران و گرامیان سایت وزین آبادیس .
در قسمت � معنی رسته در لغت نامۀ دهخدا اینگونه بیان فرمودید � :
رسته. [ رَ ت َ / ت ِ ] ( ن مف / نف ) اسم مفعول از مصدر رَستن. ( فرهنگ نظام ) . خلاص شده و نجات یافته و آزادکرده و رهایی یافته. ( ناظم الاطباء ) . خلاص شده ، یعنی رهاگشته و آزادشده. ( از شعوری ج 2 ورق 15 ) .
...
[مشاهده متن کامل]

اگر کلمۀ � رسته � همانطور که در متن نیز آمده ، اسم مفعول از مصدر زیستن باشد ، به نظرم معنی � آزاد کرده � که نقل قول از ناظم الاطبا می باشد ،
می بایست یک اشتباه تایپی یا چاپی باشد . زیرا در آن صورت اسم مفعول نخواهد بود و معنای فاعلیت به خود میگیرد . و همانطور که در متن و در نقل قول از ( شعوری ج 2 ورق 15 ) آمده ، معنی � آزاد شده � صحیح تر می باشد .
با تشکر و قدر دانی از زحمات استادان بزرگوار و گرامی .

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس