رستنی

/rostani/

    herbage
    plant
    vegetable
    vegetation

مترادف ها

herb (اسم)
بوته، علف، گیاه، شاخ و برگ گیاهان، رستنی

vert (اسم)
سبزه، رستنی، گیاه سبز در جنگل

herbage (اسم)
شاخ و برگ، علف، گیاه، رستنی

vegetable (اسم)
نبات، سبزی، گیاه، رستنی

plant (اسم)
دستگاه، ماشین، نبات، کارخانه، گیاه، رستنی، نهال، ماشینالات کارخانه

پیشنهاد کاربران

علف، گیاه، نامیه، نبات، نبت

رُستنی :گیاه و آنچه می روید
دکتر کزازی در مورد واژه ی رُستنی می نویسد : ( ( رُستنی در پهلوی رستنیگ rustanīg در معنی گیاه و آنچه میروید به کار رفته است. ) )
( ( ببالید کوه، آبها بر دمید؛
سرِ رُستنی سویِ بالا کشید ) )
...
[مشاهده متن کامل]

توضیح بیت : کوه برآمد و بالا برافراخت و آبها بر جوشیدند و گیاه بررُست و سر به سوی فراز بر کشید.
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 193 ) .

بپرس