رستن


    germinate
    grow
    thrive
    get rid of
    to escape
    sprout
    spring
    evolve
    redeem
    relax
    vegetate
    to be delivered
    to grow
    to sprout

مترادف ها

escape (فعل)
فرار کردن، گریختن، در رفتن، رستن، رهایی جستن، خلاصی جستن، جان بدر بردن

grow (فعل)
بزرگ شدن، زیاد شدن، شدن، عمل امدن، بالیدن، ترقی کردن، کاشتن، رستن، رشد کردن، سبز شدن، سبز کردن، گشتن، روییدن، رویانیدن، برزگ شدن

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

رستنرستنرستنرستنرستن
{رُستن} همان {روییدن} است و {رشد} از آن گرفته شده است.
برای نمونه {رُستارِ آشفتگیِ اندوهین} برابر {روییدنِ آشفتگیِ همراه با اندوه} است.
رُستن : روییدن، رشد کردن
رَستن : رهیدن، رها شدن؛ فرار کردن
پاسخ به کاربر پیمان:
1 - رُستن: رُستن دارایِ بُن کنونیِ " روی" است که ریختِ دیگرِ مصدریِ آن " روییدن" است. " روییدن" هم که واژه ای آشنا است.
نمونه دیگر: این درخت رُست = این درخت رویید.
همین گزاره در حالت حال ساده چنین می شود:
...
[مشاهده متن کامل]

این درخت می رویَد.
2 - رَستن: رَستن دارایِ بُن کنونیِ " رَه" است که ریختِ دیگرِ مصدریِ آن " رَهیدن" است.
" رَهیدن" به چمِ " رهایی یافتن" است.
سببی یا گذرایِ " رَهیدن" نیز " رَهانیدن" به چمِ " رَهایی دادن" می شود.
نمونه:
ایرانیان از دست ضحاک رَستَند = ایرانیان از دست ضحاک رَهیدند.
همین گزاره در حالت حال ساده چنین می شود:
ایرانیان از دست ضحاک می رَهَند.

تفا وت رُستن و رَستن رو هنوز متوجه نشدم کسی میتونه کمک کنه؟
واژه "رشد" در زبان روسی میشود " رُست" ( Рост ) که به نظر می رسد با " رُستن" در فارسی ریشه مشترک دارد.
برو جان بابا در اخلاص پیچ
که نتوانی از خلق رستن به هیچ
سعدی
از بند جستن
بسیار کاربردی بوده
به معنی روییدن و همچنین رشد کردن است🌱
رُستن:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " رُستن" می نویسد : ( ( رُستن در پهلوی با همین ریخت بکار می رفته است. ستاک کهن واژه رئود raud بوده است . ) )
( ( دو مار سیه از دو کتفش برست
غمی گشت و از هر سویی چاره جست ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 282. )

رَستن : این کلمه تحریف کلمه رهِستن و راه فرار پیدا کردن است.
فرار کردن
نمو کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس