رزم

/razm/

    battle
    combat
    conflict
    encounter
    fight
    skirmish

فارسی به انگلیسی

رزم ارا
tactician, who arrays troops, (one)two arrays troops

رزم ارایانه
tactical, tactically

رزم ارایی
tactics, disposition, war

رزم ارایی کردن
marshal, deploy
deploy

رزم اماد
armed, effective

رزم اماد کردن
militarize

رزم اوری
campaign

رزم پیشه
gladiator

رزم تدبیر
strategy

رزم تدبیرانه
strategically

رزم تدبیرگر
strategist

رزم تدبیری
strategic

رزم ترفند
strategy

رزم ترفندگر
strategist

رزم ترفندی
strategic

رزم خواه
bellicose

رزم دیده
experienced in warfare, veteran

رزم رنجوری
combat fatigue

رزم نامه
book of epic poems, saga, epic, saga

رزم کردن
combat, contest, to flight

مترادف ها

battle (اسم)
نبرد، پیکار، نزاع، جنگ، مبارزه، مصاف، جدال، رزم، محاربه، زد و خورد

combat (اسم)
نبرد، پیکار، مبارزه، مصاف، رزم، محاربه، زد و خورد، حرب

war (اسم)
نزاع، جنگ، رزم، محاربه، حرب، افند

پیشنهاد کاربران

رزم در زبان طبری ( مازنی ) به معنای خوب و عالی هستش
رده، رج، رزم و ردیف ( رزم آرائی یا ارایش رزمی لشگر )
ریشه هندواروپائی واژه های بالا - reg یا بنظم درآوردن و ردیف یا در صف منظم و راست درآوردند است. در اوستا رز - raz و در فارسی باستان راست rasta یا منظم کردن ودر سانسکریت رج وی rjvi یا مستقیم و مقام راج های هندی راجاتی rājati. در انگلیسی راکتوس rectus یا راست، رگال regal یا مجلل و باشکوه , رگولار regular یا منظم، رایش Reich نام قدیم رایش المان، ریل rail خط آهن و رژیم regimen …
...
[مشاهده متن کامل]

چنین است آغاز و انجام رزم
یکی راست ماتم یکی راست بزم - فردوسی, در این شعر فردوسی از هردو وازه راست و رزم استفاده نموده.

storm of swords
متضادش میشه بزم

بپرس