رز

/raz/

    vine
    dyer
    rose

فارسی به انگلیسی

رز مشکی
musk rose

پیشنهاد کاربران

مویز از مو و آویز ساخته شده است خوشه های انگور را از سقف چوبی اتاق آویزان و در سایه خشک می کرده اند کشمش سبز درست می کردند در برابر این شیوه پهن کردن انگور برابر آفتاب است که کشمش آن تیره رنگ می شود و کشمش آفتابی می گویند
در گویش تاتی به باغ رَز گفته میشود.
رز یک واژه پارسی باستان است ، در قدیمی ترین متنی که آمده در اوستا و به صورت وروزا آمده است :
٫٫ تاریخ ایران باستان ، مشیرالدوله ٫٫
و نیز :
� در اوستایی این واژه 𐬬𐬀𐬭𐬆𐬜𐬁 varǝδā ثبت شده که قدیمی ترین حالت ثبت شدهٔ این واژه از بین زبان های ایرانی است. این واژه از زبان های ایرانی وارد زبان های سامی هم شده است، از جمله آرامی ורדא wardā/wurdā ( سریانی ܘܪܕܐ ) ، عربی ( به عربی: وَرْدَة ) و عبری ורד w�reḏ، که همگی به معنی �رز� هستند. واژه ارمنی کلاسیک վարդ vard به معنی �رز� نیز از ایرانی میانه است. در پارتی این واژه به شکل wār درآمده است ( ard ایرانی باستان در پارتی به ār تبدیل می شود ) . �
...
[مشاهده متن کامل]

رز : گل سرخ - رز گلی از خانواده گل سرخ دارای گلهایی به رنگهای مختلف .
رز. Raz درخت مو یا تاک
فارسی میانه رز Raz، یونان قدیم رکس rh�x در لاتین racemus و درانگلیس ریزین raisin یا کشمش. در یکی از ریشه یابی ها واژه شیراز در ایلامی به انگور خوب نسبت داده است از online etymology
The Iranian place name is said to be from Elamite sher "good" raz "grape. " . شیراز
#مویز
واژه پارسی که از دو بخش ساخته شده:
مویز= میویز = می ویز= باده و می همانند = همانند می و باده؛ نبید ( مشروب )
در ساخت و پدیدآوردن باده و نبید از میویز ( مویز ) بهره میبرند از این روی به ان این نام داده شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

می بباید که کند مستی و بیدار کند
چه مویزی و چه انگوری ای نیک حبیب.
منوچهری
واژه raisin به چم و معنی کشمش در انگلیسی از ریشه racēmus لاتین و ریشه ῥάξ� ( rh�x یونانی است که خود آن از ریشه raz رز پارسی به چم و معنی درخت انگور است.
سواری رزی دید بارآوری
سپهبدنژادی بلنداختری
فردوسی
ایرانیان باستان کهن ترین سازندگان می و باده و نبید و رز در جهان هستند و از این رو تمام واژگان به چم باده و رز از ریشه پارسی آن هستند.
🦋🦋🦋🦋🦋🦋
@iranaryan در ایتا

ترکیب این دو اسم
1 - " رَز" در زبانِ اوستایی به چمهایِ زیر بوده است:
1. 1 - راست کردن، به خط کردن، ردیف کردن، مرتب کردن
1. 2. - دراز کردن ( کِشیدن، کِش دادن ) ، به درازا کشاندن
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
...
[مشاهده متن کامل]

2 - گذشته مجهولیِ واژه یِ " رَز" در اوستایی، " رَشتَ/راشتَ" بوده است ( PPfP در فرتورِ زیر نشاندهنده یِ همین موضوع است ) .
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
3 - بنابر 1 و 2 می توان پی آورد ( =نتیجه گرفت ) که واژگانِ نامبرده با کارواژه یِ " راختَن" یا "راشتَن" در پارسیِ کُنونی همریشه هستند. "راختَن" و "راشتَن" را در کارواژه ای همچون " افراختَن ( افرازیدن ) ، افراشتن، برافراختن، برافراشتَن و. . . " داریم.
بُنِ کنونیِ "راختَن"، "راز" می شود که با " رَز" در اوستایی اینهمان است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پیشنهاد 1:
ما می توانیم از کارواژه یِ "راختَن" یا "راشتَن" به همراه پیشوندهایی همچون "هم، اَن ( هَن ) ، آز ( سِ ) ، پِی و. . . " برایِ کارواژه هایی مانندِ " تنظیم کردن، مطابق کردن، وفق دادن، تعدیل کردن" و کارواژه هایی همچون "ausrichten، angleichen، einstellen " در زبانِ آلمانی و "adjust، align " در زبانِ انگلیسی بهره ببریم.
پیشنهاد2:
برای نمونه هنگامیکه می خواهیم "چیزی را با چیزی تنظیم کنیم" به زیبایی می توانیم از کارواژه یِ " همراختَن، انراختَن ( هَنراختن ) " بهره ببریم.
یا اگر به شیوه یِ یک به یکِ زیر بخواهیم واژه یِ " ausrichten" در زبانِ آلمانی را با پارسی برابر کنیم، واژه یِ " آزراختَن" یا " سِراختَن" را خواهیم داشت:
aus : آز ( در واژه ای همچون آزمودن ) یا سِ ( در واژه ای همچون سِپُردن )
richten : راختَن یا راشتَن
پیشنهاد 3:
برایِ کارواژه هایی همچون " مرتب کردن" و کارواژه هایی همچون " ordnen " در زبانِ آلمانی و " order، sort " در زبانِ انگلیسی می توان از کارواژه یِ " پِی راختَن" بهره برد.
پیشنهادِ 4:
در دانشِ مزداهی ( ریاضی ) بویژه حساب ( arithmetic ) برای واژه یِ " ترتیب" و " Reihenfolge" در آلمانی و " order" در انگلیسی می توان از واخنش هایِ ( مشتقاتِ ) کارواژه یِ " پی راختَن" بهره برد همچون "پی رازِش، پی رازه و . . . "چرا؟
برای اندریافتِ بهتر، واژه یِ " Reihenfolge " را در زبانِ آلمانی بررسی می کنیم. این واژه برآمده از دو واژه یِ زیر است:
1 - " Reihe" به چمِ " رَجه، ردیف" از کارواژه یِ " reihen " به چمِ " رجیدَن، ردیف کردن"
2 - "Folge" به چمِ " دنباله، پی آمد، ماحصل" از کارواژه یِ " folgen" به چمِ " به دنبال آمدَن، دنبال کردن، پی آمدن، در پی آمدَن" است.
در کارواژه یِ " پی راختن"، " folge" نقشِ کارکردیِ " پِی" را به عنوانِ پیشوند بازی می کند و " Reihe " از کارواژه یِ " reihen" نقشِ واخنش هایِ ( =مشتقاتِ ) کارواژه یِ " راختَن" را می تواند بازی کنند ( بمانندِ "رازِش" ) و آنچه داریم: پی رازِش ( =ترتیب ) .
فلان دستگاهِ عددی را پِی رازید= فلان دستگاهِ عددی را مرتب کنید.
هر چند می توان برابرنهادهایِ درخورِ دیگری از واژگانی همچون ( رَج، رج کردن، ریس، ریسیدَن و. . . ) را برای واژگانِ بیگانه یِ بالا درنگریم.
پیشنهاد 5:
در جاهایی که واژه یِ "order" در زبانِ انگلیسی به چمِ "مرتبه" بکار می رود، می توان در زبانِ پارسی از واژه یِ " رَسته" بهره برد؛
برای نمونه: first order logic = منطقِ رَسته یِ نخست = چمگوییِ رَسته یِ یکم
پیشنهاد6:
به جایِ کارواژه یِ "راختن/راشتَن"می توان از کارواژه هایِ "راییدن/رایانیدن" و واخنشهایِ آن همچون ( رایه، . . . ) بهره برد ولی باید این را در نگرداشت که "رایانه" که برآمده از کارواژه یِ "رایانیدَن" است، برابر با " computer " از کارواژه یِ " compute" گرفته شده است.
( نکته: جدایِ از همسویی یا ناهمسویی با پیشنهادهایِ بالا، می توان از آنها مینوپردازی ( =ایده پردازی ) کرد. شاید در آینده دیدگاههای دیگری نیز بازگو شود. داوری با خودتان. )
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگَشت ( reference ) :
در رویه یِ 1514 از نبیگِ " فرهنگنامه یِ زبانِ ایرانیِ کهن" نوشته یِ " کریستین بارتولومه"

رز
" رُز، رُزیتا" واژگانی ایرانی هستند.
هر نامِ ایرانی را که می جوییم، یا نوشته اروپایی یا مغولی یا . . . . آخر این بیگانه پرستی شماها را می کشد.
مدرک می خواهید؟ بیا اینم مدرک:
1 - نامِ دخترِ اردشیرِ دومِ هخامنشی و همسرِ اروندِ یکم ( Orontes ) ، " رُزگونه" بوده است.
...
[مشاهده متن کامل]

2 - در اوستایی، واژه یِ " رَئُدیتَ raoidita" به چمِ " سُرخ، سُرخ گون" بوده است که به روشنی واژه یِ " رُزیتا" برآمده از آن است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگشت ( reference ) :
در بخشِ 1495 از نبیگِ " فرهنگنامه یِ زبانِ ایرانی باستان" نوشته یِ "کریستین بارتولومه" آمده است:

رز
درخت انگور
Roz
رز ❤️
رز Rose واژه ای است�فرانسوی�از�لاتین�rosa�که واژه ای دخیل از�یونانی است ، این واژه خود صورتی از واژه ای نیاهندواروپایی است
واژهٔ یونانی مذکور احتمالاً مستقیماً از نیاهندواروپایی نیست بلکه از طریق فارسی باستان�*varda�وارد آن شده است
...
[مشاهده متن کامل]

نظریهٔ دیگر این است که واژهٔ یونانی وام واژه ای از یک زبان�تراسی - فریگی� ( و آن هم برگرفته از نیاهندواروپایی ) است، چون رز علاوه بر ایران در�مقدونیه�و�تراکیه�نیز می روییده است
در�اوستایی�این واژه varǝδā ثبت شده �که قدیمی ترین حالت ثبت شدهٔ این واژه از بین زبان های ایرانی�است
این واژه از�زبان های ایرانی�وارد زبان های سامی�هم شده است
از جمله�آرامی�Warda
عربی��وَرْدَة
و عبری��w�reḏ
که همگی به معنی رز هستند
�واژه ارمنی�vard به معنی رز نیز از�ایرانی میانه است
�در�پارتی�این واژه به شکل wārr درآمده است ( ard ایرانی باستان در پارتی به ār تبدیل می شود )
در�فارسی کلاسیک�و تا دو سه قرن اخیر به رز گل گفته می شد و گلاب به آبی که از آن به دست می آید
بعدها این واژه لفظ عام تری یافت و به انواع گوناگون گل اطلاق شد
گل فارسی از فارسی میانه�gul است
�که ریشهٔ آن نهایتاً به همان فارسی باستان�*varda می رسد
* طبق قواعد�زبان شناسی تطبیقی�زبان های ایرانی ، در حین تحول�ایرانی باستان�به ایرانی میانه، خوشهٔ - rd - به - l - تبدیل می شود ( *varda - → *vala - )
و مصوت های انتهایی حذف می شوند ( *vala - → *val )
و�vV - � ( منظور از �V� یک مصوت است ) به�gu - تبدیل می شود
( *val → gul )
در کشورهای شرقی همواره کشت رز و استفاده از عطر آن بسیار مورد علاقه مردم بوده است
در گاه شمار ایران باستان ، روز نوزدهم هر ماه فروردین نام داشته است
در روز فروردین از ماه�اسفند�جشنی در ایران برگزار می شده است به نام�نوروز انهار�که مردمان در این روز به� دشت و دمن ، به ویژه کنار رودها و چشمه ها رفته و طی مراسمی عطر و�گلاب�در آب ها می افشاندند
در�تاریخ بیهقی�از جشن دیگری به نام جشن گل افشانی یاد شده است� که ظاهراً در روز بخصوصی برگزار می شده است و مردم در فصل گل سرخ بر سر یکدیگر گل می افشاندند
امروزه از رسم های باقی مانده در ارتباط با گل سرخ یکی�آیین گل غلتان�است که در مناطق مختلف شهرستان�دامغان�در� اولین بهار از زندگی نوزاد برگزار می شود
زمان انجام این آیین از هنگام تولد تا یک سالگی نوزاد است و در باور و عقاید اهالی منطقه غلتانیدن بدن نوزاد در میان برگ های گل محمدی سبب حفظ طراوت و شادابی او و دور ماندن از بیماری های مختلف می شود
آئین سنتی گل غلتان در فهرست آثار معنوی ( ناملموس ) کشور ثبت شده است
در داستان�هزار و یک شب�و همین طور�رباعیات عمر خیام ( در حدود ۱۱۰۰ سال پیش ) از این گل یاد شده است
درشاهنامه فردوسی�لفظ گل منحصراً به گل سرخ تعلق دارد�و برگ گل نیز به معنای برگ گل سرخ یا گلبرگ گل سرخ یا خود گل سرخ است و بدین ترتیب آمدن لفظ برگ قبل از نام گل های دیگر نیز به معنای گلبرگ آن گل یا خود آن گل است
در بیت اول شعر زیر برگ گل به معنای گل سرخ و در بیت دوم برگ گلنار به معنای گلِ انار است
همه بوستان زیر برگ گلست
همه کوه پُر لاله و سنبلست
بگفت این و باد از جگر برکشید
شد آن برگ گلنار چون شنبلید
فردوسی
رز در فرهنگ های گوناگون تاریخچهٔ مدیدی از نمادگرایی و مفهوم دارد
در�هند�رز به�ویشنو�پیشکش شده است
سافو�از شاعران�یونانی�سده هفتم پیش از میلاد ، در شعری� رز را به عنوان ملکهٔ گل ها توصیف کرده است
به نظر می رسد که در عهد باستان بیشتر به منظور لذت بردن از عطر گل ، این گیاه پرورش داده می شده است
نقل شده است که ملکه�کلئوپاترا به رز بسیار علاقه مند بوده و از این گل به عنوان عطر استفاده می کرده است
در اساطیر�یونانی�آمده است که گل رز در ابتدا سفید بوده است اما روزی آفرودیت�بر اثر شنیدن خبر جراحت دوست قدیم خود آدونیس�به کمک او شتاف و در راه خاری به پای او فرو� رفت و خون از پای او جاری شد و گل های رز به رنگ سرخ در آمد
�همچنان آمده است که به تعداد قطرات خونی که�از آفرودیت جاری شد آدونیس اشک ریخت و از هر قطره اشک او یک گل سرخ بوجود آمد
نرون�امپراتور روم به گل رز علاقه بسیاری داشته است و در ضیافت های خود دستور می داده است که از سقف گلبرگ های رز یا آب با عطر گل را به روی مهمانان بپاشند
گفته می شود که هزینهٔ مصرف رز در طول یک ضیافت به نرخ کنونی به ۱۰۰٬۰۰۰ دلار بالغ می شده است پس میتوان گفت رز سمبل تجمل بوده است
گل رز در هنگام�جنگ های صلیبی�توسط ارتش صلیبی از خاورمیانه به اروپا برده شد
در اروپای قرون وسطا و از زمان از بین رفتن�امپراتوری روم غربی تا قبل از دوران رنسانس عطر رز توسط کلیسا از نظر مذهبی ناپسند قلمداد شد و کشت این گل بجز به هدف مصرف دارویی ممنوع بوده است

رز به معنی درخت انگور میباشد
قشنگ ونازنین

در گویش تاتی رَز به باغ گفته میشود.
در گویس زبان بختیاری واژه رَز ( Raz ) به معنای درخت انگور میباشد.
اصیل
در زبان هائیتیایی Rezen و در زبان فرانسوی Raisins به معنی انگور آمده احتمال می رود با واژه رزین و رزان ارتباط معنایی داشته باشند
رز تنها نه . . . . . اگر بااسمی ترکیب بشه خوش اهنگش میکنه
گلی زیبا
گیاهی زیبا که شکوفه های بزرگی باز میکند
نوعی گل فرانسوی
رَز:سمّ مهلک
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس