رده

/rade/

    category
    compartment
    level
    line
    order
    row
    echelon
    layer
    walk
    array
    class

فارسی به انگلیسی

رده بندی
assortment, echelon, stratification, classification, arrayal, taxonomy

رده بندی درمانی
triage

رده بندی شناسی
taxonomy

رده بندی نشده
unclassified

رده بندی کردن
classify, divide, grade, range, rate, stratify, class, distribute, label

رده بندی کردن در جاکاغذی
pigeonhole

رده بندی کردن در خانک
pigeonhole

رده درمانی
triage

رده ستون ها
colonnade

رده ناپذیر
nondescript

رده کردن
classify

مترادف ها

row (اسم)
صف، خط، سطر، رده، ریسه، ردیف، قطار، قیل و قال، راسته، رج، ردیف چند خانه

tier (اسم)
رده، ردیف، ردیف صندلی

series (اسم)
دنباله، صف، رشته، رده، سلسله، ردیف

line (اسم)
سیم، بند، خط، دهنه، لجام، طرح، رشته، سطر، ریسمان، رده، جاده، رسن، مسیر، ردیف، مسیر که با خط کشی مشخص میشود

category (اسم)
دسته، طبقه، رده، مقوله، رسته، زمره، مقوله منطقی

class (اسم)
جور، گروه، دسته، طبقه، نوع، رده، رسته، زمره، کلاس، سنخ، هماموزگان

echelon (اسم)
رده، پله، ستون پله

پیشنهاد کاربران

رده: در پهلوی رتگ ratag بوده است.
( ( رده بر کشیده سپاهش دو میل ؛
به دست ِچپش ، هفتصد ژَنده پیل ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 225. )

رَ دِّه: از دین برگشته
ردیف

بپرس